دسته
پیوندها
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 391256
تعداد نوشته ها : 1213
تعداد نظرات : 8
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
شاید در هفت سال و شش ماه و 9 روزی که اسیر بود به فکرش هم خطور نمی‌کرد که روزی آزاد شود و صدام پای چوبه‌دار باشد. او مدیرکل شود و سردار قادسیه، حقیر و ذلیل و زار در دست اربابان آمریکایی‌اش. آزاده و جانباز حاج قادرآشنا متولد 1344 و جانباز 40 درصد دوران دفاع مقدس را می‌گویم. از 18/11/1361 که یک بسیجی ساده و خاکی بود تا به امروز که یک مدیرکل با صندلی زیبا و با کلاس است فقط 24 سال گذشته است. حاج قادر آشنا در حال حاضر مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی کهگیلویه و بویراحمد است. وی تنها در عملیات والفجر مقدماتی به عنوان تک تیرانداز شرکت کرده است و در همان عملیات نیز اسیر شده است. این آ
1389/6/25
سردار محسن رضایی فرمانده سپاه در دوران دفاع مقدس : در همین مدت تصدی فرماندهی سپاه شوش، استعداد و رشد مجید به حدی بود که احساس کردیم او باید بالاتر آمده و مسئولیت بیشتری عهده‌دار گردد. لذا ابتدا مسئول یک لشگر شد و در سمت فرماندهی این لشگر در عملیات فتح المبین شرکت کرد. مجید در سمت فرماندهی لشگر فجر، حین عملیات فتح المبین، در محور سایت عمل کرد. در واقع سایت، یکی از محور های اساسی و حساس و پر خطری بود که به عهده لشگر فجر گذاشته شد و با لیاقت و فرماندهی او به نحو احسن به اهداف خود دست یافت. پس از عملیات فتح المبین، خط پدافندی منطقه را به لشگر فجر سپردند و او منطقه را با سه تیپ تحت فرمان، کنتر
1389/6/25
هفت‌ هشت‌ سال‌ بیشتر سنم‌ نبود. خانه‌ ما در خیابان‌ منتهی‌ به‌ رودخانه‌کرخه‌ در «بستان‌» بود. آن‌ روزها، وقتی‌ با بچه‌ها در کوچه‌ و خیابان‌ بازی‌می‌کردیم‌، با صدای‌ هواپیماهای‌ عراقی‌، چشمانمان‌ به‌ آسمان‌ دوخته‌ می‌شد. آنها برای‌ بمباران‌ شهرها می‌آمدند ولی‌ ما که‌ بچه‌ بودیم‌، بی‌ اهمیت‌نگاهشان‌ می‌کردیم‌. شاید به‌ خاطر سن‌ کم‌ بود که‌ از خیلی‌ چیزهانمی‌ترسی
1389/6/25
«‌ مرتضی‌ حاج‌ باقر» از فرماندهان‌ لشکر 41 ثارالله‌ درباره‌ شهید«حمیدرضا جعفرزاده‌» معاون‌ گردان‌ تخریب‌ آن‌ لشکر، می گوید : «‌ مرتضی‌ حاج‌ باقر» از فرماندهان‌ لشکر 41 ثارالله‌ درباره‌ شهید«حمیدرضا جعفرزاده‌» معاون‌ گردان‌ تخریب‌ آن‌ لشکر، می گوید :هوا بدجوری‌ گرم‌ بود. از آسمان‌ که‌ آتش‌ می‌بارید، زمین‌ هم‌ داغ‌ِ داغ‌ بود ما که‌مثلاً جزو خدمتگذاران‌ گردان‌ ـ فرماندهان&zwnj
1389/6/25
نجم الدین تقی لو: صحبت در مورد سردار شهید ناصر اوجاقلو که از سرداران بزرگ شهر ما و یکی از نیروهای بسیار با ارزش و یکی از رفیقان صدیق ما مشکل است. ایشان جزء آن عده شهدایی بودند که ارادت عجیبی به خانواده اهل بیت(ع) داشتند. دلسوخته اهل بیت بودند. شاید روزی نمی شود که ایشان شروع آن روز یا ختم آن روز را به مصیبت اهل بیت گریه نکنند. ایشان واقعاً عاشق امام حسین (ع) بودند. در عملیات والفجر4 ایشان معاون دوم گروهان بودند، گروهانی که شهید محمود بیات در آن فرمانده گروهان بودند که شهید شدند و شهید کریمی مسئول گروهان شدند . شب آن عملیات شبی بود که اکثر بچه های ما به فیض شهادت نائل آمدند.یادم است که بیش از س
1389/6/25
پدرشهید :حمید ، دبیرستانی بود و فعالیتهای انقلابی اش به اوج خود رسیده بود .روزی در منزل روضه داشتیم که ناگهان در پشتی زده شد . وقتی در را باز کردم چند تن از دوستان حمید را دیدم که با پریشانی پشت در ایستاده اند . آنها را به داخل منزل آوردم و متوجه شدم که از دست گاردی ها فرار کرده اند . با وجود اینکه سر و لباس شان کثیف و آشفته بود ، آنها را زیر رختخوابها مخفی کردم . چند لحظه بعد یکی از همسایه ها آمد و با حالت تمسخر گفت : در حالی بچه های مردم را پناه می دهی که فرزند خودت را دست بسته و خون آلود بردند . به دنبال حمید به دنبال پاسبانها رفتم و خبر از وضع او گرفتم . بعد از مدتی پرس و جو متوجه شدم او ر
1389/6/25
شاید نتوان رزمنده ای را یافت که در طول دوران دفاع مقدس نمونه هایی از امدادهای غیبی را ندیده یا نشنیده باشد . حقیر نیز هر چند خود را لایق عنایات خاص الهی نمی دانستم ، اما بارها به چشم خویش،شاهد عنایت حق تعالی بوده و امدادهای غیبی را مشاهده نموده ام . به یاد دارم که در جریان عملیات والفجر مقدماتی ، در وسط آخرین میدان مین دشمن ، بر اثر اصابت ترکش مجروح شدم . چون زمان مجروحیت نیمه های شب بود ، لازم بود که تا طلوع فجر تحمل نمود تا امکان انتقال به پشت خط میسر گردد.هنوز آفتاب طلوع نکرده بود که برادران امدادگر به نزدیک ما رسیدند و علیرغم اینکه در تیررس دشمن قرار داشتند ، با شجاعت تمام ، مجروحان را به
1389/6/25
ماموریتی منحصر به فرد:هفتمین روز از آخرین ماه فصل زمستان شصت و دو بود و من همراه با دیگر رزمندگان، سرگرم انتقال نیرو و تجهیزات به خط مقدم جبهه در جزایر مجنون بودم که به من ابلاغ گردید که سریعاً از منطقه عملیات پرواز نموده و خود را به پایگاه تبریز معرفی نمایم و پس از آن ظرف مدت 24 ساعت یک فروند هواپیمای " اف – 5" را که در حین انجام ماموریت برون مرزی مجبور به فرود اجباری در یکی از جاده های مرزی در شمال غرب کشور شده بود، به وسیله یک فروند هلیکوپتر "شنوک" به پایگاه اصلی حمل نمایم. این فکر که در مکان دیگری از این آب و خاک گروهی نیازمند کمک هستند، مرا وادار کرد که علیرغم هوای بسیار بد و یخبندا
1389/6/25
شناسایی گروه ناوهای آمریکایی:قبل از پیروزی انقلاب اسلامی وظیفه هواپیما "پی تری اف" اغلب شناسایی شناورها و زیر دریایی های شوروی و چین و کشورهای شرقی بوده لکن بعد از پیروزی انقلاب و در خلال جنگ تحمیلی تمام شناورها و زیر دریایی های حاضر در منطقه را شناسایی می کردیم و با تجربه و تحلیل اطلاعات، از مقاصد هر یک و یا هر گروه از این شناورها مطلع می شدیم تا توسط یگان های دریایی و یا هوایی عکس العمل لازم در مقابل تحریکات آنها صورت گیرد . در واقع پرواز این هواپیما مانند خاری بود در چشم بیگانگان حاضر در خلیج فارس و دشمنی که ناجوانمردانه از سوی آنها حمایت می شد . این هواپیما به دلیل قابلیت شناسایی و اهمیت خ
1389/6/25
حمله به قرارگاه مخفی:یکی از روزهای پایانی 1363 بود که به من ابلاغ شد در ماموریت پشتیبانی از نیروهای خودی، قرارگاهی از دشمن را که در فاصله نه چندان دور از مرز و در جبهه میانی غرب کشور قرار داشت، مورد حمله هوایی قرار بدهم . در آن زمان من افسر جوانی بودم که به عنوان کمک خلبان در هواپیمای "اف 4" انجام وظیفه می کردم و تا آن وقت چندین بار ماموریت های پشتیبانی نزدیک هوایی را در خطوط مقدم جبهه و همچنین ماموریت های ضربتی تاکتیکی را در قلب خاک عراق تجربه کرده بودم.پس از توجیهات لازم درباره هدف و منطقه اطراف آن توسط افسر اطلاعات عملیات، به اتفاق یکی از خلبانان که به عنوان فرمانده هواپیما تعیین شده بود عا
1389/6/25
خداوند ناجی ما شد: روزهای اول جنگ بود. لازم بود که تاسیسات دریایی دشمن و ناوهای موشک انداز آن مورد تهاجم قرار گیرند. ما ماموریت داشتیم مانع از حرکت شناورهای دشمن در شمال غرب خلیج فارس بشویم و بدین گونه سیادت دریایی ایران را بر منطقه حکم فرما کنیم. باید شناورهای دشمن گوشه نشین می شدند و در هر نقطه از صحنه پهناور شمال خلیج  فارس مورد هدف قرار می گرفتند و از جولان آنان در منطقه جلوگیری می شد.وقتی به ما ماموریت بمباران این تاسیسات عظیم با سیستم دفاع هوایی پیچیده را دادند، لازم بود که نهایت دقت را در طرح ریزی ماموریت به عمل آوریم. به همراه سایر خلبانان دسته پروازی توجیهات لازم را انجام دادیم.
1389/6/25
X