شاید در هفت سال و شش ماه و 9 روزی که اسیر بود به فکرش هم خطور نمیکرد که روزی آزاد شود و صدام پای چوبهدار باشد. او مدیرکل شود و سردار قادسیه، حقیر و ذلیل و زار در دست اربابان آمریکاییاش.
آزاده و جانباز حاج قادرآشنا متولد 1344 و جانباز 40 درصد دوران دفاع مقدس را میگویم. از 18/11/1361 که یک بسیجی ساده و خاکی بود تا به امروز که یک مدیرکل با صندلی زیبا و با کلاس است فقط 24 سال گذشته است.
حاج قادر آشنا در حال حاضر مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی کهگیلویه و بویراحمد است. وی تنها در عملیات والفجر مقدماتی به عنوان تک تیرانداز شرکت کرده است و در همان عملیات نیز اسیر شده است.
این آزاده جانباز خاطرهای را از زمان اسارت چنین بیان میکند: ماه، ماه محرم بود و عزاداری برای امام حسین (ع) ممنوع اعلام شده بود. اما محرم یک فضای معنوی است و در هر کجا که باشی روحیه دهنده است و یاد و خاطره آن در واقع امید را در انسان زنده میکند.
در محرم به خاطر زنده کردن نام امام حسین (ع) شروع به عزاداری کردیم. اگرچه به خاطر این کارمان جریمه میشدیم اما تصمیم خود را گرفته بودیم. وقتی شروع به عزاداری کردیم عراقیها مانع ما شدند و 100 نفر از کماندوهای خود را برای جلوگیری از این کار آماده کرده بودند. فصل زمستان بود و هوا بسیار سرد و سوزان. این کماندوها بچهها را خیلی کتک زدند و عذاب دادند. بعد از اینکه کار آنها تمام شد بچهها شروع به خندیدن کردند. یکی از سربازان آنها به نام «خلیل» با لحنی تند و گزنده خطاب به ما گفت: خنده شما از عزاداری که کردید برایمان سختتر است همانگونه که اجداد ما حسین را به شهادت رساندند ما هم شما را خواهیم کشت.
وی در ادامه اظهار داشت: وظیفه نظام سیاسی و فرهنگ ایثار در جامعه، دفاع از مکتب امام حسین (ع) است و در این زمان دوران دفاع مقدس تبلور قیام عاشورا را زنده نگه میدارد و زنده نگه داشتن یاد و خاطره آن بر همه مدیران واجب است زیرا آنچه حاکمیت نظام اسلامی را تثبیت میکند فرهنگ ایثار و شهادت است و برای ترویج آن مدیران باید ابتدا از خانواده خود شروع کنند و به عنوان یک الگو باشند و نه تنها خود آنها بلکه خانوادههایشان باید به آن توجه ویژه داشته باشند.
لازمه ترویج دین اسلام عمل به آن است و تبلیغاتی نیست همانگونه که در دفاع مقدس شهداء مروج آن بودهاند. ترویج دین یعنی تلاش و کار بیشتر، توقع کمتر و خدمت بدون منت و آنچه برخلاف آنها باشد یعنی کمکاری و بیتوجهی به آن.
در زمان اسارت، یکی از دوستان نزدیکم به نام «حسین احمدی» به شهادت رسید. یک روز قبل از شهادتش مرحوم ابوترابی که به عنوان سرور آزادگان از ایشان یاد میشود در کنارش نشست و از بهشت و جهنم برای او میگفت. حسین گفت: از مرگ نمیهراسم اما خدا کند هر چه شما از بهشت میگویید نصیبم شود.
منبع : خبرگزاری ایسنا