دسته
پیوندها
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 389015
تعداد نوشته ها : 1213
تعداد نظرات : 8
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
22 خرداد 1335 ه ش در خانواده ای مذهبی در شهرستان تبریز به دنیا آمد . پدرش مغازه ای در بازار داشت و وضعیت رفاهی مناسبی برای خانواده فراهم کرده بود . مرتضی قبل از ورود به دبستان مدتی به مکتب خانه رفت و در ساعات فراغت در دکان پدر یاری رسان بود . دوره ابتدایی را در مدرسة ناصرخسرو تبریز سپری کرد و در مدرسة نجات ، دوره راهنمایی را به پایان رساند . سپس وارد هنرستان صنعتی تبریز ( هنرستان وحدت فعلی ) شد و رشته مدلسازی را به پایان برد و دیپلم گرفت .در این دوران ، مرتضی اوقات فراغت خود را به مطالعه کتابهای مذهبی می گذراند و یا با دیگر دوستانش که غالباً شهید شدند - چون شهیدان خدایاری و حبیب شیرازی - فوتبا
10 خرداد 1337 ه ش در روستای ساحلی« سفلی» از توابع «مشکین شهر»در استان« اردبیل»و در خانواده ای کشاورز متولد شد .وی نخستین فرزند خانواده بود و در کودکی با راهنمایی مادرش ( رقیه صطفوی ) به یادگیری قرآن پرداخت .او تحصیلاتش را نخست در روستای «میران » در مجاورت زادگاهش ، گذراند و آنگاه به همراه خانواده به شهرستان «تبریز» نقل مکان کرد و در مدرسه شبانه روزی «قطران» ، مقطع دبستان را به پایان بر د . دوره ی راهنمایی را نیز درمدرسه ی «پاسارگارد» با نمرات عالی در سالهای .5 13 - 1348 به اتمام رساند .اما مشکلات اقتصادی خانواد
سلام بر تن خسته ، سلام بر روح رسته ، سلام بر کالبد شکسته ، سلام بر بار سفر بسته ، سلام بر عرش نشسته ، ... باز سخن از عشق است ، سخن از ایثار ،سخن از فداکاری ، سخن از عاشقی عارف، رسته از جان شسته ، سخن از فداکاری ، فداکاران . سخن ، سخن ازعبدی که با معبودش رازها داشت و سخن از عبدی که در عشق ، چون پروانه می سوخت و از هر سوختنی ، لذتی تازه در روحش دمیده می شد.ابراهیم وکیل زاده در سال 1339 ه ش در روستای  دیزج در شهرستان اسکو و در خانواده مذهبی ،چشم به جهان گشود. در قیام 15 خرداد 1342قم ، شهید ابراهیم سه سال بیشتر نداشتند که همراه پدر و مادرش به مشهد جهت زیارت ثامن الائمه رفته بودند . در قم نظار
سومین فرزند خانواده خطیبی ، در سال 1341 ه ش  در خانواده ای مذهبی و متمکن ، در شهر تبریز به دنیا آمد . پدرش به کار تهیه مواد اولیه و بافت فرش اشتغال داشت و از این راه زندگی مرفهی برای خانواده فراهم کرده بود. دورة ابتدایی را در مدرسة کمال خجندی ( شهید تیزقدم فعلی ) تبریز گذراند و پا به پای برادر بزرگترش - حسن - درس می خواند . در این ایام ، حمید در کار تهیة مواد اولیه قالی به پدرش کمک می کرد و همزمان زیر نظر آقای فریـدی - دایـی خود - قرائت قرآن کریم را فرامی گرفت . بعد از پایان دورة ابتدایی ، به مدرسة راهنمایـی آذرآبادگـان(سابق) و پس از آن به هنرستـان طالقانـی(فعلی) تبریز رفت و به تحصیل ادام
سومین فرزند خانواده بود. 21 مهر 1321 ه ش  در شهرستان بناب ,یکی از شهرهای آذربایجان شرقی متولد شد . ده روزه بود که پدرش از دنیا رفت و دو سال بعد با ازدواج مادرش تحت سرپرستی شوهر مادرش قرار گرفت . هاشم ، مغازه مسگری و مزرعه کشاورزی داشت . احمدعلی ، هنگامی که طفل کوچکی بود ، در مزرعه یاور هاشم بود و به کارهای سبک چون جمع کردن علوفه می پرداخت . هاشم می گوید : « احمدخیلـی فعال بود ، اما اگر کسـی با احساساتش بازی می کرد ، تا دو روز غـذا نمی خورد . روحیه خیلی عجیبی داشت . » احمد در سال 1328 ، وارد مدرسه غفارخان ( مولوی فعلی ) شد و تا مقطع سیکل به تحصیل ادامه داد . او به درس و مدرسه ب
سال 1346 ه ش چهار سال بعد از آغاز نهضت امام خمینی در 15 خرداد 1342در روستای دیزج اسکو در خانواد ه ای مذهبی چشم به جهان گشود .چند سال بعد با خانواده اش به تبریز عزیمت نمود . تحصیلات ابتدائی و راهنمائی را در مدرسه ابوریحان واقع در خیابان عباسی با کسب رتبه شاگرد ممتاز به اتمام رساند وبعد برای ادامه تحصیل در دبیرستان شهید مدنی (دهقان سابق ) ثبت نام کرد .زمانی به دنیا قدم گذاشت که نهال انقلاب جوانه زده و امواج رهایی بخش اسلام به خروش آمد ه بود .از سربازانی بود که با رهبری امام خمینی به یاری اسلام شتافتند وبرای پایداری اسلام فداکاری وجانفشانی بسیاری کردند. اومشمول فرموده امام بود که در جواب شاه خائن
سال 1335 ه ش در خانواده ای مذهبی و متوسط در شهرستان مراغه به دنیا آمد . به هنگام تولد ، پدر رضاقلی در تبریز کارمند بهداری بود . خانواده وفایی اقدم در یک منزل استیجاری در تبریز به سر می بردند . مادرش خانم بتول زورمند واحد در خصوص دوران بارداری دومین فرزندش رضاقلی نقل می کند :در زمانی که رضا را شش ماهه حامله بودم به علت شدت بیماری در بیمارستان بستری شدم در حالی که به خاطر سلامتی بچه بسیار نگران بودم . وقتی پزشک معالج بی تابـی مرا دید گفت : « این قدر نگران نباش بچه شما به سلامتی به دنیا می آید . »رضاقلی دوران کودکی را در کودکستانی در تبریز سپری کرد و پس از آن کلاس اول را در همان جا گذ
سال 1340 ه ش درخانواده ای مؤمن در شهرستان مراغه به دنیا آمد ودر دامان پاک پدر و مادری مؤمن و متدیّن پروررش یافت. از کودکی در کنار پدر بزرگوارش به یادگیری علم و قرائت قرآن پرداخت.به شرکت در مراسم دینی،جلسات مذهبی،تفسیراحکام و نهج البلاغه علاقه مند بود .اوصیقل روح و تقویت بنیه مکتب خود را در آنها یافته بود و همواره مورد احترام همسالان و دوستان خود بوده و یار و یاور پدر و مادرش بود.با توجه به اینکه از دوران خردسالی به یادگیری قرآن مبادرت ورزیده بود در مسابقات داخلی قرآن رتبه اوّل را کسب نمود.دورة دبیرستان رشتة ادبیات و علوم انسانی مناسب با روحیات خود برگزید.در این دوران با رشد افکار سیاسی در جلسا
سوم اردیبهشت سال 1339 ه ش در یک خانواده مذهبی در روستای "ترکمن پور" بستان آباد چشم به جهان گشود او دومین فرزند بود یک خواهرداشت وتنها فرزند پسر خانواده بود. دوران کودکی را با شیطنت های کودکانه وتیز هوشی سپری کرد .در مهر ماه سال 1346 در دبستان قانع واقع در انتهای خیابان شهید محمد منتظری عزیز آباد ( مارالان سابق ) آغاز به تحصیل نمود و دوران راهنمائی را در مدرسه بدر به اتمام رساند.تحصیلات متوسطه را نیز در دبیرستان 29 بهمن (فعلی ) آغاز کرد.مدتی از این دوران نگذشته بود که مبارزات انقلابی مردم ایران با حکومت شاه ,وارد مرحله جدیدی شد.او در تمام مراحل مبارزات انقلاب بسیار فعال وکوشا بود ,در حالیکه هنو
آتش بی امان می ریزد. خمپاره پشت خمپاره فرود می آید. انگار زمین و زمان می لرزد. اما جوانی که پشت لودر است، بی لحظه ای درنگ مشغول کار خود می باشد. انگار نه انگار که آتش می بارد. خمپاره ها صفیرکشان فرود می آید و ترکش ها پراکنده می شود. تا دوست که را خواهد و میلش به که باشد. به قول بچه ها «سهمیه آهن» هرکسی بالاخره نصیبش می شود. لودر همچنان کار می کند. بچه ها می گویند «او همیشه این گونه است.» زمان حصر آبادان به جبهه آمده است. در جبهه کار با لودر و بولدوزر را آموخته و کم کم برای خودش سنگر کن و خاکریز زن ماهری شده است. اکنون فرمانده گردان مهندسی است اما در موقع لزوم خودش پشت ل
سال 1343 ه ش در روستای النجق از بخش عجب شیر استان آذربایجان شرقی در خانواده ای کم درآمد به دنیا آمد . تولد او که سومین فرزند خانواده بود با وفات آیت الله العظمی سید محسن حکیم ازفقهای بزرگ شیعه همزمان شده بود ، به همین مناسبت او را سید محسن نام نهادند .از همان دوران کودکی به رعایت آداب و اعمال دینی مصر بود به طوری که به گفته برادر بزرگترش سید عباس ، در منزل او را شیخ صدا می کردند .تحصیلات ابتدایی را در دبستان ششم بهمن(سابق) واقع در روستای شیشوان از بخش عجب شیر شروع کرد و پس از نقل مکان به شهر تبریز ، در آن شهر به پایان برد . مقطع راهنمایی را در مدرسه پاسارگاد(سابق) گذراند . موقعی که مدرسه نبود
X