دسته
پیوندها
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 387771
تعداد نوشته ها : 1213
تعداد نظرات : 8
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان
خلاصه‌ای درباره سوژه:
اکبر استقلالی بود علی پرسپولیسی. یک هفته قبل از عملیات بود و آنها طبق معمول در سنگر نشسته بودند و با هم کرکری می خواندند و از تیم های مورد علاقه شان طرفداری می کردند که بحث بالاگرفت و بعد هم با هم قهر کرند و تا بعد از عملیات همدیگر را ندیده بودند و اکبر دلخور از اینکه چرا با علی مشاجره کرده در خود فرورفته و آرام گریه می کرد و با خود می گفت " اگر اتفاقی برایش افتاده باشد چکار کنم؟ جواب ننه و باباش رو چی بدم؟"
که یهو دید بچه ها می خندند. از سنگر بیرون آمد و اشکش را پاک کرد.
صدای عده ای را می شنید که با لهجه ی فارسی شعار می دهند " پرسپولیس هورا ، استقلال سوراخ! " باورش نمی شد .
ده ها اسیر عراقی پا برهنه و شعار گویان می آمدند و پیشاپیش آنها علی سوار بر شانه های یک درجه دار سبیل کلفت عراقی بود و پرچم سرخی را تکان می داد و عراقی ها به دستور او شعار می دادند بار اول و آخر بود که به این شعار ، حسابی از ته دل می خندیدند و خوشحال شده بود . به استقبال علی رفت. علی نیز از شانه های درجه دار عراقی پرید پایین و همدیگر را بغل کرند و بوسیدند. علی خنده کنان می گفت: می بینی اکبر، حتی عراقی ها هم طرفدار پرسپولیسی هستند ! هر دو غش غش خندیدند . عراقی ها هم که نمی دانستند چه شعاری می دهند. با ترس و لرز همچنان فریاد می زدند: پرسپولیس هورا ، استقلال سوراخ!

X