جنگ، موقعیّت اجتناب ناپذیری در کشور ما بود که هزاران کشته بر جای گذاشت. همسران شهدا و فرزندانشان از جملة بازماندگان جنگ هستند که تنگاتنگ با این اسوههای ایثار و شهادت زندگی کرده و آن ها را درک کردهاند. بنابراین اوّلین کسانی که میباید پرچمدار این سنّت و فرهنگ باشند، این قشر از جامعة امروزی ما هستند؛ امّا تحقیقات نشان میدهد که بسیاری از همسران شهدا به صورت مخفیانه در اجتماعات ظاهر میشوند و بسیاری نیز از این که دیگران بفهمند آن ها همسر شهید هستند، ابا دارند. سؤالی که مطرح می شود، این است که چرا همسران شهدا که روزی شوهران خود را بدرقه کرده اند و چنین از خود گذشتگی نشان دادهاند، امروزه نه تنها سعی در ارائه خاطرات شهدایشان به جامعة اطراف خود ندارند و فرهنگ و رویّة زندگی شهدا را ترویج نمیدهند؛ بلکه در بسیاری موارد حتّی عضو خانوادة بزرگ ایثارگران بودن خود را کتمان می کنند و به زندگی مخفیانه علاقة زیادتری نشان میدهند.
مصاحبههای عمیق از همسران شهدا و آمار و اطّلاعات مستخرج از تحقیقات قبلی، حقایقی را نمایان می کند که حاکی از تغییر الگوی زندگی در جامعه و هم چنین خانوادههای شهدا، بی تجربگی و ناپختگیهای مسؤولان در بدو تشکیل بنیاد شهید و سیاست آزمون و خطا در این سازمان است که منجر به آسیب های اجتماعی این فرهنگ غنی شده است.
مقدّمه
شهید و شهادت، واژههایی هستند که از بن فعل «شهد» به معنی شاهد بودن گرفته شده اند و مصداق آن در قرآن کریم آیة «ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله بل احیاء عند ربهم یرزقون» (سورة آل عمران آیة 169) است؛ یعنی، زندگانی
که نزد پروردگارشان روزی میخورند. در کشور ما، شهید کسی است که در جبهة جنگ ایران و عراق کشته شده و یا طبق قوانین کشور ایران، کسانی که در ترورها، مبارزه با اشرار، در مبارزه با قاچاقچیان کالا و موادِّ مخدّر، در جریان تظاهرات های انقلاب اسلامی و یا بر اثر آسیب های جمعی در زمان جنگ کشته شدهاند. (آهنگر سلابنی، 1384: 72) هم چنین «همسران این افراد که هنگام شهادت در عقد دائم شهید بودهاند، همسر شهید نام دارند» (حیدری، 1375: 53) یا به عبارتی دیگر خانمی که همسر عقدی (دائم و یا موقت) فرد شهید باشد که در هنگام شهادت در زوجیّت فرد شهید قرار داشت و هم اکنون از سازمان بنیاد شهید حقوق دریافت می کند. (آهنگرسلابنی، 1384: 72). پس همان گونه که از تعاریف بالا بر میآید همسران شهدا نزدیک ترین افراد به شهدا بودند و شاهد زندگی و همراه آن ها در همه جا و همه حال بودند؛ زیرا نزدیک ترین فرد به هر مردی، همسر اوست. آن ها شاهد نماز شب ها، دعا و نیایش، خیرات، انفاق، کسب روزی و عشق و... به طور کلّی همه جا و همه چیز شهدا بودند. از طرفی «فرهنگ ، مفهومی گسترده است که تمامی الگوهایی را که در جامعه آموخته میشوند، در آن غنا مییابند و از طریق نمادها منتقل میشوند را در بر میگیرد. فرهنگ هنگامی که در مورد فرد به کار میرود، معنای فرهیخته یا پرورش یافته را میرساند و هنگامی که در مورد جامعه به کار میآید، همة آموختهها و آموختنیها را در برمیگیرد.» (ساروخانی1375؛ 175). و فرهنگ ایثار و شهادت، شامل آمادگی برای دفاع و حفظ دین و ناموس کشور و فداکاری و ایثار در این راه، آنگاه که به نسبتی ثابت و راسخ در میان مردم بدل می شود. (پور فلاح 1381) اگر ما این تعریف فرهنگ و فرهنگ ایثار و شهادت را بپذیریم، می توانیم بگوییم که درک همسران شهدا از زندگی همسرانشان گاه آن قدر عمیق است که گویی یک جان در دو بدن میزیستهاند. خاطرات زندگی مشترک همسران شهدا، یکی از راه های انتقال فرهنگ ایثار و شهادت به نسل جدید است. حال که نزدیک به دو دهه از اتمام جنگ میگذرد، شاهد افول فرهنگ ایثار و شهادت در بین مردم جامعه هستیم و انتظار میرود که همسران شهدا به عنوان کنشگران اجتماعی اینک نقش پرچمدار این فرهنگ را بازی کنند و آن را زنده نگه دارند.
این مسأله از آن جهت اهمّیّت دارد که حفظ فرهنگ ایثار و شهادت به غنای فرهنگ مردمان کمک می کند و باعث می شود که مردم در حفظ کشور، نظام و مرزهای کشورمان کوشا باشند و در موارد خطر نظیر جنگ، بلایای طبیعی و... . دوشادوش دولت حرکت کنند و بی مسؤولیّت، شانه خالی نکنند. از طرفی، ترویج این فرهنگ باعث می شود که جوانان این مرز و بوم، سعی در الگوسازی کنند و بسیاری از آسیب های اجتماعی (نظیر بدحجابی، شرارت و اعمال خلاف عرف جامعه و دین) کاهش یابد.
هدف اصلی، سؤال اصلی و فرضیّه
سؤال اصلی این است که چرا همسران شهدا امروزه نه تنها سعی در ارائه خاطرات مشترکشان به جامعه ندارند؛ بلکه هویّت خود (همسر شهید بودنشان) را نیز پنهان می کنند؟ این سؤال به دنبال خود سؤالات دیگری را مطرح میسازد که عبارتند از این که اصلاً وضعیّت علاقة مردم به فرهنگ ایثار و شهادت در چه وضعیّتی است؟ ساختاری که همسران شهدا در آن زندگی می کنند، چه تأثیری بر این مسأله (مخفی کاری) دارد؟ و دیدگاه خود همسران شهدا نسبت به علنی کردن این جریان (همسر شهید بودنشان) و بیان خاطرات همسرانشان چگونه است؟
هدف اصلی این پژوهش را بر پاسخ گویی به این سؤالات گذاشتهایم و به دنبال این هستیم که بدانیم چگونه می توان جهت انتقال فرهنگ ایثار و شهادت از خاطرات همسران شهدا استفاده کرد و آن ها را به این کار ترغیب کرد.
روش شناسی طرح
برای اندازهگیری متغیّرهای مختلف این مجموعه روشی ترکیبی را برگزیدهایم که هم کیفی است و هم کمّی، هم میدانی است و هم کتاب خانه ای، هم دادههای پژوهش های پیشین را گردآوری می کند، هم ارقام و آمار و اطّلاعات جدید را و هم تجربههای پژوهشگران را گردآوری و تلخیص می کند و مورد استفاده قرار میدهد و بالاخره تلاش کردهایم تا از طریق مصاحبههای عمقی ساخت یافته و غیر ساخت یافته و به نگرش همسران شهدا در این خصوص دست یابیم.
مروری بر مبانی نظری موضوع رویکرد نظری در این مقاله با استفاده از نگاه کارکردگرایان تنظیم شده است. به این مفهوم که در نظر کارکردگرایان جامعه چه کوچک و چه بزرگ، مانند سیستم بدن انسان یک سیستم منظّم است که در آن هر یک از ارگان ها و اندام ها طبق برنامة مشخّص به وظیفة (کارکرد) های معیّن شده برای خود عمل می کنند. در این مقاله خانوادة شهید نیز به صورت سیستمی دیده شده که در آن اعضای مختلف کارکردهای متفاوت معیّن دارند. از نظر من در چنین سیستمی انتظار میرود که همسر شهید به عنوان عضوی از نظام خانوادة شهید به کارکردهای مختلف مربوط به این سیستم عمل کند که از جمله ترویج میراث فرهنگی ایثار و شهادت در خانواده و در جامعه است.
علاقة مردم به فرهنگ ایثار و شهادت:
اگر ما این موضوع را بپذیریم که سینما، کتاب، وسایل ارتباط جمعی، سی دی و نوار همگی وسایلی هستند که برای گسترش یک مفهوم و جهت غنای آن به کار میروند و اصطلاحاً به آن ها ابزار انتقال و غنای فرهنگی میگویند، می توانیم میزان استفاده از کتاب را در ارتباط با فرهنگ ایثار و شهادت ملاک اندازهگیری میزان علاقة مردم به این فرهنگ قرار دهیم.
با نگاهی کوتاه به فروش کتاب فروشی های پگتا، صدرا، شاهد، صریر، امیرکبیر و کتاب فروشی بزرگ دنیا در تهران در سال 1385 می توان به این نتیجه رسید که کتاب های رمان عاشقانه 63 برابر بیشتر از کتاب های خاطرات شهدا فروش داشته است. هم چنین با مراجعه به کتاب خانههایی نظیر کتاب خانة مرکزی دانشگاه تهران می توان به این نتیجه رسید که فقط 5/0درصد از پایاننامههای نگارش شده به وسیلة دانشجویان این دانشگاه در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری در خصوص شهید، شهادت و یا حتّی خانوادههای شهدا و بنیاد شهید بوده است.
از جمله شواهد دیگر این مسأله می توان از سبد کتاب شهر در اتوبوس های شهرمان یاد کرد. در حالی که کتاب هایی نظیر طنز، داستان وپندنامهها و خلاصههای کتاب هایی نظیر اسکندرنامه در همان ساعات اوّلیّة صبح شنبه از داخل اتوبوس به سرقت میرود و باقی نمیماند و کتاب هایی نظیر خاطرات شهدای معروف و خاطرات جنگ تا آخر هفته باقی می مانند و گاه حتی آثاری از تورق آن نیز مشاهده نمی شود.
حال اگر این را بپذیریم که کنش کنشگران نسبت به جهان و مسائل بسته به معانی که به وقایع و حوادثی که در اطرافشان جریان دارد، نسبت داده می شود (آزاد ارمکی، 1381: 18و19) می توان به این نتیجه رسید که مردم به عنوان کنشگران اجتماعی نسبت به عامل فرهنگی کتاب های حاوی فرهنگ ایثار و شهادت واکنش مثبتی ندارند.
همسران شهدا، گذشته، حال، آینده
امّا همسران شهدا، درد دل دیگری دارند. بسیاری از آن ها عنوان می کنند که وقتی جوان بودند همسرانشان را از دست دادهاند. مردانی که از بهترین جوانان مملکت بودند. پس از گذران دوران سخت از مشکلات سرپرستی فرزندان (که با فراوانی 2/47 درصد بزرگ ترین مشکل برای همسران در سال 77 بود.) گرفته تا بیماری و... . (داریاپور1377: 115) حال به زمانی رسیدهاند که از آن ها پرسیده می شود چرا خود را مخفی می کنند در حالی که همسران شهدای لبنانی با افتخار همسر شهید بودن خود را علنی می کنند.
من به دنبال این سؤال خود با 53 همسر شهید در یک جوِّ دوستانه به گفتگو نشستم و از آن ها خواستم که بگویند چرا؟ همسر شهیدی میگفت: «به یاد دارد که روزی در اتوبوس شرکت واحد نشسته بودم و ناخود آگاه به گفتگوی دو خانم جوان گوش میدادم. بحث سر خانوادههای شهدا بود و امکاناتی که در اختیار آن ها قرار میگیرد. اوّلی میگفت: بیا ببین که چقدر به آن ها میرسند. دختر خاله من تا قبل از این که همسرش شهید شود، آن قدر مشکل مالی داشتند که خانم از لاغری توان راه رفتن نداشت حالا بیا ببین که همیشه گوشت و مرغ و... در یخچالش به وفور یافت می شود. تازه برای شب عید هم عیدی یک قالی دست باف کرمان برایشان عیدی آوردند. اون از سهمیههای دانشگاه و این هم از رسیدگی مالی. حالا فردا پس فردا خانم شوهر میکنه دیگر به فکر شوهر شهیدش هم نمیافته. دلم میخواست که جلو بروم و بگویم که آدرس آن دختر خالة بخت برگشتهات را به من بده تا ببینم واقعاً این گونه که میگویی هست یا خیر؟ ولی ترسیدم با آن جوّی که در اتوبوس پیش آمده بود اگر کسی بفهمد، من همسر شهیدم، احتمالاً به صورت تحقیرآمیز، خردم می کنند و من چگونه باید ثابت کنم که واقعاً بنیاد شهید در تمام دوران فعّالیّت خود به کسی فرش دست باف نه داد و نه میدهد.» (همسر شهید«1»). همسر شهید دیگری در پاسخ به این مسأله که چرا میترسی بگویی همسر شهیدم میگفت:« خانم من 5 فرزند دختر دارم که همگی آن ها درس خوان و با استعداد هستند. به طوری که قطعاً اگر سهمیّة شاهد هم نداشتند، حتماً بهترین رشتهها در بهترین دانشگاه ها قبول میشدند. همین جوری توی فامیل آن قدر زخم زبان شنیدهام که شما غمی ندارید بچههایتان به راحتی وارد دانشگاه شدهاند، عذابم میدهد. هیچ کس شب تا صبح درس خواندن بچههایم را نمیبیند و هیچ کس نمرههای عالی کارنامة آن ها را مطالعه نمی کند. فقط چشمشان، پی این سهمیّه است که توی بوق کردند. حالا چه انتظاری داری که همین همسایهها که آن ها هم بچّة کنکوری دارند، بفهمند و به من سرکوفت بزنند. دردناک تر این که هیچ کس سهمیّة آموزش و پروشی ها و یا فرزندان استادان دانشگاه ها را نمیبیند. مردم بند کردن به ضعیفترین قشر که ما خانوادههای شهدا باشیم». از این گونه گفتهها و درد دل ها زیاد است به طوری که همسران شهدا از نام همسر شهید بودن (یا به عبارتی جامعه شناسانه از این برچسب خوردن) خود واهمه دارند و حتّی بر روی میزان استفاده آن ها از امکانات بنیاد شهید نیز تأثیر مستقیم داشته است (آهنگر سلابنی 1384: 126). این پژوهش نشان داده است که (3/64) درصد از همسران شهدا، هویّت همسر شهید بودنشان را در همه جا مخفی می کنند و (6/42) درصد در محل کار و (8/38) درصد در بین همسایگان و (6/58) در مجالس زنانه اقدام به این کار می کنند. پاسخ این پرسش نیز واضح است که چرا چنین رفتاری دارند وقتی که 5/54 درصد همسران شهدا فقط به دلیل همسر شهید بودنشان از طرف مردم جامعه خودمان مورد سرزنش واقع شده اند. چه انتظاری میرود که چنین کاری نکنند و این در حالی است که آن قدر در مشکلات خود فرو رفتهاند که سطح شاخص رفاه 3/46 درصد آن ها متوسّط و 7/31 درصد نیز پایین میباشد (آهنگر سلابنی 1384: 105). همسر شهید دیگری میگفت:« چگونه می توان انتظار داشت همسر شهیدی که میبیند اگر هویّت خود را علنی کند نه تنها باری از روی دوش او برداشته نمی شود؛ بلکه باید زخم زبان ها و... را نیز تحمّل کند و به عبارتی باری نیز افزایش مییابد. بنشیند و برای مردم اطراف خود از خاطرات شوهر شهیدش بگوید.» وقتی بحث به این جا میرسد همة نگاه ها به سمت بنیاد شهید میرود که حالا تغییر نام داده و شده بنیاد شهید و امور ایثارگران.
بنیادشهید، گذشته، حال، آینده
با تورّق خاطرات شهدا و زندگی نامههای آن ها به این مهم دست مییابیم که هیچ یک از آن ها به خاطر جاه و مقام پای در خاک مقدّم جبهه نگذاشتند؛ امّا سیاست های نظام و حفظ مملکت این واقعیّت را طلب میکرد که وقتی کسی به جبهه میرود لااقل خیالش باید از پشت جبهه و خانوادهاش راحت باشد. در نتیجه بنیاد شهید به فرمان امام خمینی در تاریخ 22/12/58 به منظور حمایت از خانوادههای شهدا تأسیسشد (گزارش توجیهی 1381) و تا کنون نیز به فعّالیّت های خود ادامه داده است. در این خصوص باید گفت که سیاست گذاریهای دولت در خصوص اختصاص بودجه مناسب برای ایثارگران متناسب با تورّم کشور پیش رفته به طوری که از 216 میلیارد ریال در سال 1370 به 5014 میلیارد ریال در سال 82 افزایش داشته است (گزارش ربع قرن1383 :286) به حق، کارکنان بنیاد شهید، این سربازان گمنام امام زمان تمام تلاش خود را کرده اند تا بتوانند از پس وظایف سخت و خطیر خود برآیند. چه روستاهای دور افتاده و جادههای خرابی که این عزیزان با صبر و تحمّل برای سرکشی به خانوادهها طی کرده و رفتهاند و چه تمهیدات کارشناسان های که جهت حفظ شأن خانوادهها اندیشیدهاند؛ امّا چهکنیم که بنیاد شهید، هم مانند بسیاری از نهادهای دیگر جمهوری اسلامی ایران در بدو تأسیس نوپا بود و بر اساس سیاست آزمون و خطا عمل میکرد. نه تجربهای بود و نه پیشینة تاریخی که بتوان از آن استفاده کرد. «فعّالیّت های بنیاد شهید در سال های اوّلیّه به صورت ارائه کالای مستقیم بود. به طوری که اگر کسی شهید میشد، برای ختم مرغ و و گوشت و برنج و... داده میشد و بنیاد تا پایان مراسم در صحنه بود. هم چنین برای رسیدگی به خانوادهها، کمبودها به صورت کالای مستقیم (از قبیل یخچال، تلویزیون و...) داده میشد و اگر کارمند جوان بنیاد شهید متوجّه نبود و مثلاً ساعت 10 صبح این خدمات رسانده میشد.» (آهنگر سلابنی 1384: 155) خوب چشمان کنجکاو همسایه ها و... مشکلاتی را از نظر روانی و اجتماعی پدید میآورد که شرح آن در گفتگوی همسر شهیدی که در قبل گفتم دیده می شود. البتّه باید اذعان داشت که کارکنان بنیاد شهید کمکم یاد گرفتند این کمک ها با هماهنگی همسر شهید و زمانی مثل موقع اذان ظهر که کسی در کوچه نیست و یا آخر شب انجام دهند و سیاست گذاران بنیاد شهید هم به این نتیجه رسیدند که بهتر است این مسائل به صورت بالا بردن قدرت خرید همسران شهدا حل شود تا دیگر چنین مسائلی پیش نیاید به طوری که با ایجاد فرصت های شغلی بیشتر امکان افزایش درآمد آن ها را فراهم آورند به این ترتیب تعداد فرصت های شغلی ایجاد شده از 2860 در سال 1372 به 14130 فرصت شغلی در سال 1381 افزایش یافت (گزارش ربع قرن1383: 286)؛ امّا با تغییر این ساختار هم context(فضای) ذهنی مردم تغییر نکرد و کنشگران فعّال جامعه هم چنان مسائلی نظیر دیو کنکور و فرزندان خود را که چگونه با آن دست و پنجه نرم می کنند، درک میکردند و از آن جایی که هیچ مرجعی در خصوص چگونگی جذب فرزندان شهدا توضیحی نمیداد و صحبتی نمیکرد، هم فرزندان و همسران شهدا چوب های دوسر طلای این مملکت شدند و راهکاری جز نشان دادند واکنشی نظیر مخفی کاری نداشتند.
نتیجة سخن این که آنچه تا کنون گفتیم، شمّهای بود از وضعیّت همسران شهدا. از مشکلات زندگی آن ها که دست به گریبان گذران آنند و در پی آرامشی که سر بیاسایند و فرزندان یتیم خود را بدون گزند به سرانجام منزلت برسانند. چه بسیارند همسران شهدایی که در زندگی خاموش خود در پی کسب روزی حلالند تا سختی زندگی به سرآید؛ ولی زهی! خیال باطل که مشکلات کشور و تورّم و... با میانگین در آمد ماهیانه 270 هزار تومانی بنیاد شهید حل نمی شود و کار بیرون و مشکلات درون خانه، رمقی برای بازگویی خاطرات نمیگذارد چه رسد به این که بخواهند اعصاب خسته و روح پریشان خود را نیز با واکنش های مختلف مردم بیازارند و یا حتی آن را رسالتی بر دوش خود بدانند. این مسأله زمانی دردناک تر می شود که با بعضی حرکات نمایشی بنیاد شهید و دیگر ارگان ها نیز مواجه میشویم. خود شاهد بودم در اسفند 1384 که بنیاد شهید 150 فرزند شهید را در اردوی روضه رضوان به سوریّه برد. با این که بیش از چهار پنجم هزینه را از فرزندان شهدا گرفتند سفر بسیار دل چسبی بود و پول های فراوانی احتمالاً بنیاد شهید و نهاد معظّم رهبری و سایر ارگان های دست اندر کار خرج کردند در هتل عالی سکنی داشتیم و حتّی یک شب به غبارروبی حرم مطهّر حضرت رقیّه پرداختیم؛ امّا در تمام طول سفر دوربین صدا وسیما دست از سر ما بر نداشت تا این نمایش خیمه شب بازی را در برنامهای به همین نام تماشا کردیم. یا حدِّ اقل خود شاهد این مسأله نیز هستم که قوّة قضاییّه هر ساله مراسمی به مناسبت هفته دولت برپا می کند و همة همسران شهدا را دعوت می کند. نوع برخورد با خانوادههای معظّم و معزّز هفتم تیر که بنده ارادت قلبی به این شهیدان و خانوادههایشان دارم، با سایر همسران شهدا بسیار متفاوت است. نوع پوشش، وسیلة ایاب و ذهاب و حتّی برنامههای بعد از مراسم (از جمله دیدار رهبر کبیر انقلاب که فقط هرساله برای این خانوادهها برگزار می شود.) همه و همه این سؤال را در ذهن آن همسر شهید بندر عباسی به وجود میآورد که آیا نزد خداوند نیز قدر و منزلت شهدا با هم فرق دارند که سازمان های ما با خانوادهها این گونه برخوردی دوگانه دارند. تمامی این مسائل، باعث می شود که همسران شهدا حتّی نسبت به نظام هم بدبین شوند و فقط و فقط به فکر زنده ماندن باشند چه رسد به تعالی.
توان گران را وقف است و نذر و مهمانی
تو کی به دولت ایشان رسی که نتوانی
زکات و فطره و اعتاق و هدی و قربانی
جز این دو رکعت و آن هم به صد پریشانی
اگر قدرتِ جودست و گر قُوّتِ سجود، توانگران را بِهْ میسّر می شود که مال مزکّی دارند و جامعه پاک و عرض مصون و « دل فارغ» و قوّت طاعت در لقمة لطیف است و صحّت عبادت در کسوت نظیف. پیداست که از معده خالی چه قوّت آید و از دست تهی چه مروّت و از پای بسته چه سیر آید و از دست گرسنه چه خیر؟ (گلستان سعدی)
منابع و مأخذ:
1.آزاد ارمکی، تقی (1381)، نظریّههای جامعه شناسی، تهران: انتشارات سروش.
2.آهنگر سلابنی، اعظم(1384)، عوامل مؤثّر بر وضعیّت رفاهی همسران شهدا، پایان نامة کارشناسی ارشد، استاد راهنما دکتر غلامرضا غفّاری، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
3.پورفلاح، اکبر(1381)، بررسی و مقایس تأثیرپذیری جامعه از فرهنگ شهادت (با نود عینی در اقشار)، رشت: ادارة کلّ بنیاد شهید انقلاب اسلامی استان گیلان.
4.حیدری، صدرالدّین (1375)، بررسی تأثیر مدارس شاهد بر وضعیّت روحی و اخلاقی فرزندان شاهد مشغول به تحصیل در مدارس شهر تهران، استاد راهنما غلام عبّاس توسّلی، مشاور علی رضا محسنی تبریزی، تهرا: دانشگاه آزاد واحد تهران مرکزی.
5.داریاپور، زهرا (1377)، بررسی مقایسهای وضعیّت اقتصادی، اجتماعی خانوادگی همسران شهدا و مفقودین شهر تهران، تهران: معاونت پژوهش و تبلیغات بنیاد شهید انقلاب اسلامی.
6.ساروخانی، باقر(1375)، مقدّمهای بر دائره المعارف علوم اجتماعی، تهران: انتشارات کیهان.
7.سعدی، مصلح بن عبدالله،(1384)، کلیّات سعدی، تهران، انتشارات زروا.
8.گزارش توجیهی(1381)، گزارش توجیهی ساختار بنیاد شهید، موجود در آرشیو معاونت پژوهشی بنیاد شهید کل کشور.
9.گزارش ربع قرن عمل کرد نظام جمهوری اسلامی ایران(1383)، سازمان مدیریّت و برنامهریزی کشور، معاونت امور پشتیبانی، مرکز مدارک علمی و انتشارات.
10.همسر شهید«1» مصاحبه شمارة 14 از مطالعات میدانی
11.WWW. Womensnews. org(May11,2005)