دسته
پیوندها
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 387328
تعداد نوشته ها : 1213
تعداد نظرات : 8
Rss
طراح قالب
موسسه تبیان

جنگ، موقعیّت اجتناب ناپذیری در کشور ما بود که هزاران کشته بر جای گذاشت. همسران شهدا و فرزندانشان از جملة بازماندگان جنگ هستند که تنگاتنگ با این اسوه‏های ایثار و شهادت زندگی کرده و آن ها را درک کرده‏اند. بنابراین اوّلین کسانی که می‏باید پرچمدار این سنّت و فرهنگ باشند، این قشر از جامعة امروزی ما هستند؛ امّا تحقیقات نشان می‏دهد که بسیاری از همسران شهدا به صورت مخفیانه در اجتماعات ظاهر می‏شوند و بسیاری نیز از این که دیگران بفهمند آن ها همسر شهید هستند، ابا دارند. سؤالی که مطرح می شود، این است که چرا همسران شهدا که روزی شوهران خود را بدرقه کرده اند و چنین از خود گذشتگی نشان داده‏اند، امروزه نه تنها سعی در ارائه خاطرات شهدایشان به جامعة اطراف خود ندارند و فرهنگ و رویّة زندگی شهدا را ترویج نمی‏دهند؛ بلکه در بسیاری موارد حتّی عضو خانوادة بزرگ ایثارگران بودن خود را کتمان می کنند و به زندگی مخفیانه علاقة زیادتری نشان می‏دهند.
مصاحبه‏های عمیق از همسران شهدا و آمار و اطّلاعات مستخرج از تحقیقات قبلی، حقایقی را نمایان می کند که حاکی از تغییر الگوی زندگی در جامعه و هم چنین خانواده‏های شهدا، بی تجربگی و ناپختگی‏های مسؤولان در بدو تشکیل بنیاد شهید و سیاست آزمون و خطا در این سازمان است که منجر به آسیب های اجتماعی این فرهنگ غنی شده است.

مقدّمه
شهید و شهادت، واژه‏هایی هستند که از بن فعل «شهد» به معنی شاهد بودن گرفته شده اند و مصداق آن در قرآن کریم آیة «ولا تحسبن الذین قتلو فی سبیل الله بل احیاء عند ربهم یرزقون» (سورة آل عمران آیة 169) است؛ یعنی، زندگانی
که نزد پروردگارشان روزی می‏خورند. در کشور ما، شهید کسی است که در جبهة جنگ ایران و عراق کشته شده و یا طبق قوانین کشور ایران، کسانی که در ترورها، مبارزه با اشرار، در مبارزه با قاچاقچیان کالا و موادِّ مخدّر، در جریان تظاهرات های انقلاب اسلامی و یا بر اثر آسیب های جمعی در زمان جنگ کشته شده‏اند. (آهنگر سلابنی، 1384: 72) هم چنین «همسران این افراد که هنگام شهادت در عقد دائم شهید بوده‏اند، همسر شهید نام دارند» (حیدری، 1375: 53) یا به عبارتی دیگر خانمی که همسر عقدی (دائم و یا موقت) ‏فرد شهید باشد که در هنگام شهادت در زوجیّت فرد شهید قرار داشت و هم اکنون از سازمان بنیاد شهید حقوق دریافت می کند. (آهنگرسلابنی، 1384: 72). پس همان گونه که از تعاریف بالا بر می‏آید همسران شهدا نزدیک ترین افراد به شهدا بودند و شاهد زندگی و همراه آن ها در همه جا و همه حال بودند؛ زیرا نزدیک ترین فرد به هر مردی، همسر اوست. آن ها شاهد نماز شب ها، دعا و نیایش، خیرات، انفاق، کسب روزی و عشق و... به طور کلّی همه جا و همه چیز شهدا بودند. از طرفی «فرهنگ ، مفهومی گسترده است که تمامی الگو‏هایی را که در جامعه آموخته می‏شوند، در آن غنا می‏یابند و از طریق نمادها منتقل می‏شوند را در بر می‏گیرد. فرهنگ هنگامی که در مورد فرد به کار می‏رود، معنای فرهیخته یا پرورش یافته را می‏رساند و هنگامی ‏که در مورد جامعه به کار می‏آید، همة آموخته‏ها و آموختنی‏ها را در برمی‏گیرد.» (ساروخانی1375؛ 175). و فرهنگ ایثار و شهادت، شامل آمادگی برای دفاع و حفظ دین و ناموس کشور و فداکاری و ایثار در این راه، آنگاه که به نسبتی ثابت و راسخ در میان مردم بدل می شود. (پور فلاح 1381) اگر ما این تعریف فرهنگ و فرهنگ ایثار و شهادت را بپذیریم، می توانیم بگوییم که درک همسران شهدا از زندگی همسرانشان گاه آن قدر عمیق است که گویی یک جان در دو بدن می‏زیسته‏اند. خاطرات زندگی مشترک همسران شهدا، یکی از راه های انتقال فرهنگ ایثار و شهادت به نسل جدید است. حال که نزدیک به دو دهه از اتمام جنگ می‏گذرد، شاهد افول فرهنگ ایثار و شهادت در بین مردم جامعه هستیم و انتظار می‏رود که همسران شهدا به عنوان کنشگران اجتماعی اینک نقش پرچمدار این فرهنگ را بازی کنند و آن را زنده نگه ‏دارند.
این مسأله از آن جهت اهمّیّت دارد که حفظ فرهنگ ایثار و شهادت به غنای فرهنگ مردمان کمک می کند و باعث می شود که مردم در حفظ کشور، نظام و مرزهای کشورمان کوشا باشند و در موارد خطر نظیر جنگ، بلایای طبیعی و... . دوشادوش دولت حرکت کنند و بی مسؤولیّت، شانه خالی نکنند. از طرفی، ترویج این فرهنگ باعث می شود که جوانان این مرز و بوم، سعی در الگوسازی کنند و بسیاری از آسیب های اجتماعی (نظیر بدحجابی، شرارت و اعمال خلاف عرف جامعه و دین) کاهش یابد.
هدف اصلی، سؤال اصلی و فرضیّه
سؤال اصلی این است که چرا همسران شهدا امروزه نه تنها سعی در ارائه خاطرات مشترکشان به جامعه ندارند؛ بلکه هویّت خود (همسر شهید بودنشان) را نیز پنهان می کنند؟ این سؤال به دنبال خود سؤالات دیگری را مطرح می‏سازد که عبارتند از این که اصلاً وضعیّت علاقة مردم به فرهنگ ایثار و شهادت در چه وضعیّتی است؟ ساختاری که همسران شهدا در آن زندگی می کنند، چه تأثیری بر این مسأله (مخفی کاری) دارد؟ و دیدگاه خود همسران شهدا نسبت به علنی کردن این جریان (همسر شهید بودنشان) و بیان خاطرات همسرانشان چگونه است؟
هدف اصلی این پژوهش را بر پاسخ گویی به این سؤالات گذاشته‏ایم و به دنبال این هستیم که بدانیم چگونه می توان جهت انتقال فرهنگ ایثار و شهادت از خاطرات همسران شهدا استفاده کرد و آن ها را به این کار ترغیب کرد.
روش شناسی طرح
برای اندازه‏گیری متغیّرهای مختلف این مجموعه روشی ترکیبی را برگزیده‏ایم که هم کیفی است و هم کمّی، هم میدانی است و هم کتاب خانه ای، هم داده‏های پژوهش های پیشین را گردآوری می کند، هم ارقام و آمار و اطّلاعات جدید را و هم تجربه‏های پژوهشگران را گردآوری و تلخیص می کند و مورد استفاده قرار می‏دهد و بالاخره تلاش کرده‏ایم تا از طریق مصاحبه‏های عمقی ساخت یافته و غیر ساخت یافته و به نگرش همسران شهدا در این خصوص دست یابیم.
مروری بر مبانی نظری موضوع رویکرد نظری در این مقاله با استفاده از نگاه کارکردگرایان تنظیم شده است. به این مفهوم که در نظر کارکردگرایان جامعه چه کوچک و چه بزرگ، مانند سیستم بدن انسان یک سیستم منظّم است که در آن هر یک از ارگان ها و اندام ها طبق برنامة مشخّص به وظیفة (کارکرد)‏ های معیّن شده برای خود عمل می کنند. در این مقاله خانوادة شهید نیز به صورت سیستمی دیده شده که در آن اعضای مختلف کارکردهای متفاوت معیّن دارند. از نظر من در چنین سیستمی انتظار می‏رود که همسر شهید به عنوان عضوی از نظام خانوادة شهید به کارکردهای مختلف مربوط به این سیستم عمل کند که از جمله ترویج میراث فرهنگی ایثار و شهادت در خانواده و در جامعه است.
علاقة مردم به فرهنگ ایثار و شهادت:
اگر ما این موضوع را بپذیریم که سینما، کتاب، وسایل ارتباط جمعی، سی دی و نوار همگی وسایلی هستند که برای گسترش یک مفهوم و جهت غنای آن به کار می‏روند و اصطلاحاً به آن ها ابزار انتقال و غنای فرهنگی می‏گویند، می توانیم میزان استفاده از کتاب را در ارتباط با فرهنگ ایثار و شهادت ملاک اندازه‏گیری میزان علاقة مردم به این فرهنگ قرار دهیم.
با نگاهی کوتاه به فروش کتاب فروشی های پگتا، صدرا، شاهد، صریر، امیرکبیر و کتاب فروشی بزرگ دنیا در تهران در سال 1385 می توان به این نتیجه رسید که کتاب های رمان عاشقانه 63 برابر بیشتر از کتاب های خاطرات شهدا فروش داشته است. هم چنین با مراجعه به کتاب خانه‏هایی نظیر کتاب خانة مرکزی دانشگاه تهران می توان به این نتیجه رسید که فقط 5/0درصد از پایان‏نامه‏های نگارش شده به وسیلة دانشجویان این دانشگاه در مقطع کارشناسی ارشد و دکتری در خصوص شهید، شهادت و یا حتّی خانواده‏های شهدا و بنیاد شهید بوده است.
از جمله شواهد دیگر این مسأله می توان از سبد کتاب شهر در اتوبوس های شهرمان یاد‏ کرد. در حالی که کتاب هایی نظیر طنز، داستان وپند‏نامه‏ها و خلاصه‏های کتاب هایی نظیر اسکندرنامه در همان ساعات اوّلیّة صبح شنبه از داخل اتوبوس به سرقت می‏رود و باقی نمی‏ماند و کتاب هایی نظیر خاطرات شهدای معروف و خاطرات جنگ تا آخر هفته باقی می مانند و گاه حتی آثاری از تورق آن نیز مشاهده نمی شود.
حال اگر این را بپذیریم که کنش کنشگران نسبت به جهان و مسائل بسته به معانی که به وقایع و حوادثی که در اطرافشان جریان دارد،‏ نسبت داده می شود (آزاد ارمکی، 1381: 18و19) می توان به این نتیجه رسید که مردم به عنوان کنشگران اجتماعی نسبت به عامل فرهنگی کتاب های حاوی فرهنگ ایثار و شهادت واکنش مثبتی ندارند.
همسران شهدا، گذشته، حال، آینده
امّا همسران شهدا، درد دل دیگری دارند. بسیاری از آن ها عنوان می کنند که وقتی جوان بودند همسرانشان را از دست داده‏اند. مردانی که از بهترین جوانان مملکت بودند. پس از گذران دوران سخت از مشکلات سرپرستی فرزندان (که با فراوانی 2/47 درصد بزرگ ترین مشکل برای همسران در سال 77 بود.) گرفته تا بیماری و... . (داریاپور1377: 115) حال به زمانی رسیده‏اند که از آن ها پرسیده می شود چرا خود را مخفی می کنند در حالی که همسران شهدای لبنانی با افتخار همسر شهید بودن خود را علنی می کنند.
من به دنبال این سؤال خود با 53 همسر شهید در یک جوِّ دوستانه به گفتگو نشستم و از آن ها خواستم که بگویند چرا؟ همسر شهیدی می‏گفت: «به یاد دارد که روزی در اتوبوس شرکت واحد نشسته بودم و ناخود آگاه به گفتگوی دو خانم جوان گوش می‏دادم. بحث سر خانواده‏های شهدا بود و امکاناتی که در اختیار آن ها قرار می‏گیرد. اوّلی می‏گفت: بیا ببین که چقدر به آن ها می‏رسند. دختر خاله من تا قبل از این که همسرش شهید شود، آن قدر مشکل مالی داشتند که خانم از لاغری توان راه رفتن نداشت حالا بیا ببین که همیشه گوشت و مرغ و... در یخچالش به وفور یافت می شود. تازه برای شب عید هم عیدی یک قالی دست باف کرمان برایشان عیدی آوردند. اون از سهمیه‏های دانشگاه و این هم از رسیدگی مالی. حالا فردا پس فردا خانم شوهر می‏کنه دیگر به فکر شوهر شهیدش هم نمی‏افته. دلم می‏خواست که جلو بروم و بگویم که آدرس آن دختر خالة بخت برگشته‏ات را به من بده تا ببینم واقعاً این گونه که می‏گویی هست یا خیر؟ ولی ترسیدم با آن جوّی که در اتوبوس پیش آمده بود اگر کسی بفهمد، من همسر شهیدم، احتمالاً به صورت تحقیرآمیز، خردم می کنند و من چگونه باید ثابت کنم که واقعاً بنیاد شهید در تمام دوران فعّالیّت خود به کسی فرش دست باف نه داد و نه می‏دهد.» (همسر شهید«1»). همسر شهید دیگری در پاسخ به این مسأله که چرا می‏ترسی بگویی همسر شهیدم می‏گفت:« خانم من 5 فرزند دختر دارم که همگی آن ها درس خوان و با استعداد هستند. به طوری که قطعاً اگر سهمیّة شاهد هم نداشتند، حتماً بهترین رشته‏ها در بهترین دانشگاه ها قبول می‏شدند. همین جوری توی فامیل آن قدر زخم زبان شنیده‏ام که شما غمی ندارید بچه‏هایتان به راحتی وارد دانشگاه شد‏ه‏اند، عذابم می‏دهد. هیچ کس شب تا صبح درس خواندن بچه‏هایم را نمی‏بیند و هیچ کس نمره‏های عالی کارنامة آن ها را مطالعه نمی کند. فقط چشمشان، پی این سهمیّه است که توی بوق کردند. حالا چه انتظاری داری که همین همسایه‏ها که آن ها هم بچّة کنکوری دارند، بفهمند و به من سرکوفت بزنند. دردناک تر این که هیچ کس سهمیّة آموزش‏ و پروشی ها و یا فرزندان استادان دانشگاه ها را نمی‏بیند. مردم بند کردن به ضعیف‏ترین قشر که ما خانواده‏های شهدا باشیم». از این گونه گفته‏ها و درد دل ها زیاد است به طوری که همسران شهدا از نام همسر شهید بودن (یا به عبارتی جامعه شناسانه از این برچسب خوردن) خود واهمه دارند و حتّی بر روی میزان استفاده آن ها از امکانات بنیاد شهید نیز تأثیر مستقیم داشته است (آهنگر سلابنی 1384: 126). این پژوهش نشان داده است که (3/64) درصد از همسران شهدا، هویّت همسر شهید بودنشان را در همه جا مخفی می کنند و (6/42) درصد در محل کار و (8/38) درصد در بین همسایگان و (6/58) در مجالس زنانه اقدام به این کار می کنند. پاسخ این پرسش نیز واضح است که چرا چنین رفتاری دارند وقتی که 5/54 درصد همسران شهدا فقط به دلیل همسر شهید بودنشان از طرف مردم جامعه خودمان مورد سرزنش واقع شده اند. چه انتظاری می‏رود که چنین کاری نکنند و این در حالی است که آن قدر در مشکلات خود فرو رفته‏اند که سطح شاخص رفاه 3/46 درصد آن ها متوسّط و 7/31 درصد نیز پایین می‏باشد (آهنگر سلابنی 1384: 105). همسر شهید دیگری می‏گفت:« چگونه می توان انتظار داشت همسر شهیدی که می‏بیند اگر هویّت خود را علنی کند نه تنها باری از روی دوش او برداشته نمی شود؛ بلکه باید زخم زبان ها و... را نیز تحمّل کند و به عبارتی باری نیز افزایش می‏یابد. بنشیند و برای مردم اطراف خود از خاطرات شوهر شهیدش بگوید.» وقتی بحث به این جا می‏رسد همة نگاه ها به سمت بنیاد شهید می‏رود که حالا تغییر نام داده و شده بنیاد شهید و امور ایثارگران.
بنیاد‏شهید، گذشته، حال، آینده
با تورّق خاطرات شهدا و زندگی نامه‏های آن ها به این مهم دست می‏یابیم که هیچ یک از آن ها به خاطر جاه و مقام پای در خاک مقدّم جبهه نگذاشتند؛ امّا سیاست های نظام و حفظ مملکت این واقعیّت را طلب می‏کرد که وقتی کسی به جبهه می‏رود لااقل خیالش باید از پشت جبهه و خانواده‏اش راحت باشد. در نتیجه بنیاد شهید به فرمان امام خمینی در تاریخ 22/12/58 به منظور حمایت از خانواده‏های شهدا تأسیس‏شد (گزارش توجیهی 1381) و تا کنون نیز به فعّالیّت های خود ادامه داده است. در این خصوص باید گفت که سیاست گذاری‏های دولت در خصوص اختصاص بودجه مناسب برای ایثارگران متناسب با تورّم کشور پیش رفته به طوری که از 216 میلیارد ریال در سال 1370 به 5014 میلیارد ریال در سال 82 افزایش داشته است (گزارش ربع قرن1383 :286) به حق، کارکنان بنیاد شهید، این سربازان گمنام امام زمان تمام تلاش خود را کرده اند تا بتوانند از پس وظایف سخت و خطیر خود برآیند. چه روستاهای دور افتاده‏ و جاده‏های خرابی که این عزیزان با صبر و تحمّل برای سرکشی به خانواده‏ها طی کرده و رفته‏اند و چه تمهیدات کارشناسان های که جهت حفظ شأن خانواده‏ها اندیشیده‏اند؛ امّا چه‏کنیم که بنیاد شهید، هم مانند بسیاری از نهادهای دیگر جمهوری اسلامی ایران در بدو تأسیس نوپا بود و بر اساس سیاست آزمون و خطا عمل می‏کرد. نه تجربه‏ای بود و نه پیشینة ‏تاریخی که بتوان از آن استفاده کرد. «فعّالیّت های بنیاد شهید در سال های اوّلیّه به صورت ارائه کالای مستقیم بود. به طوری که اگر کسی شهید می‏شد، برای ختم مرغ و و گوشت و برنج و... داده می‏شد و بنیاد تا پایان مراسم در صحنه بود. هم چنین برای رسیدگی به خانواده‏ها، کمبودها به صورت کالای مستقیم (از قبیل یخچال، تلویزیون و...) داده می‏شد و اگر کارمند جوان بنیاد شهید متوجّه نبود و مثلاً ساعت 10 صبح این خدمات رسانده می‏شد.» (آهنگر سلابنی 1384: 155) خوب چشمان کنجکاو همسایه ها و... مشکلاتی را از نظر روانی و اجتماعی پدید می‏آورد که شرح آن در گفتگوی همسر شهیدی که در قبل گفتم دیده می شود. البتّه باید اذعان داشت که کارکنان بنیاد شهید کم‏کم یاد گرفتند این کمک ها با هماهنگی همسر شهید و زمانی مثل موقع اذان ظهر که کسی در کوچه نیست و یا آخر شب انجام دهند و سیاست گذاران بنیاد شهید هم به این نتیجه رسیدند که بهتر است این مسائل به صورت بالا بردن قدرت خرید همسران شهدا حل شود تا دیگر چنین مسائلی پیش نیاید به طوری که با ایجاد فرصت های شغلی بیشتر امکان افزایش درآمد آن ها را فراهم آورند به این ترتیب تعداد فرصت های شغلی ایجاد شده از 2860 در سال 1372 به 14130 فرصت شغلی در سال 1381 افزایش یافت (گزارش ربع قرن1383: 286)؛ امّا با تغییر این ساختار هم context(فضای) ذهنی مردم تغییر نکرد و کنشگران فعّال جامعه هم چنان مسائلی نظیر دیو کنکور و فرزندان خود را که چگونه با آن دست و پنجه نرم می کنند، درک می‏کردند و از آن جایی که هیچ مرجعی در خصوص چگونگی جذب فرزندان شهدا توضیحی نمی‏داد و صحبتی نمی‏کرد، هم فرزندان و همسران شهدا چوب های دوسر طلای این مملکت شدند و راهکاری جز نشان دادند واکنشی نظیر مخفی کاری نداشتند.
نتیجة سخن این که آنچه تا کنون گفتیم، شمّه‏ای بود از وضعیّت همسران شهدا. از مشکلات زندگی آن ها که دست به گریبان گذران آنند و در پی آرامشی که سر بیاسایند و فرزندان یتیم خود را بدون گزند به سرانجام منزلت برسانند. چه بسیارند همسران شهدایی که در زندگی خاموش خود در پی کسب روزی حلالند تا سختی زندگی به سرآید؛ ولی زهی! خیال باطل که مشکلات کشور و تورّم و... با میانگین در آمد ماهیانه 270 هزار تومانی بنیاد شهید حل نمی شود و کار بیرون و مشکلات درون خانه، رمقی برای بازگویی خاطرات نمی‏گذارد چه رسد به این که بخواهند اعصاب خسته و روح پریشان خود را نیز با واکنش های مختلف مردم بیازارند و یا حتی آن را رسالتی بر دوش خود بدانند. این مسأله زمانی دردناک تر می شود که با بعضی حرکات نمایشی بنیاد شهید و دیگر ارگان ها نیز مواجه می‏شویم. خود شاهد بودم در اسفند 1384 که بنیاد شهید 150 فرزند شهید را در اردوی روضه رضوان به سوریّه برد. با این که بیش از چهار پنجم هزینه را از فرزندان شهدا گرفتند سفر بسیار دل چسبی بود و پول های فراوانی احتمالاً بنیاد شهید و نهاد معظّم رهبری و سایر ارگان های دست اندر کار خرج کردند در هتل عالی سکنی داشتیم و حتّی یک شب به غبارروبی حرم مطهّر حضرت رقیّه پرداختیم؛ امّا در تمام طول سفر دوربین صدا وسیما دست از سر ما بر نداشت تا این نمایش خیمه شب بازی را در برنامه‏ای به همین نام تماشا کردیم. یا حدِّ اقل خود شاهد این مسأله نیز هستم که قوّة قضاییّه هر ساله مراسمی به مناسبت هفته دولت برپا می کند و همة همسران شهدا را دعوت می کند. نوع برخورد با خانواده‏های معظّم و معزّز هفتم تیر که بنده ارادت قلبی به این شهیدان و خانواده‏هایشان دارم، با سایر همسران شهدا بسیار متفاوت است. نوع پوشش، وسیلة ایاب و ذهاب و حتّی برنامه‏های بعد از مراسم (از جمله دیدار رهبر کبیر انقلاب که فقط هرساله برای این خانواده‏ها برگزار می شود.) همه و همه این سؤال را در ذهن آن همسر شهید بندر عباسی به وجود می‏آورد که آیا نزد خداوند نیز قدر و منزلت شهدا با هم فرق دارند که سازمان های ما با خانواده‏ها این گونه برخوردی دوگانه دارند. تمامی این مسائل، باعث می شود که همسران شهدا حتّی نسبت به نظام هم بدبین شوند و فقط و فقط به فکر زنده ماندن باشند چه رسد به تعالی.
توان گران را وقف است و نذر و مهمانی
تو کی به دولت ایشان رسی که نتوانی
زکات و فطره و اعتاق و هدی و قربانی
جز این دو رکعت و آن هم به صد پریشانی

اگر قدرتِ جودست و گر قُوّتِ سجود، توانگران را بِهْ میسّر می شود که مال مزکّی دارند و جامعه پاک و عرض مصون و « دل فارغ» و قوّت طاعت در لقمة لطیف است و صحّت عبادت در کسوت نظیف. پیداست که از معده خالی چه قوّت آید و از دست تهی چه مروّت و از پای بسته چه سیر آید و از دست گرسنه چه خیر؟ (گلستان سعدی)

منابع و مأخذ:
1.آزاد ارمکی، تقی (1381)، نظریّه‏های جامعه شناسی، تهران: انتشارات سروش.
2.آهنگر سلابنی، اعظم(1384)، عوامل مؤثّر بر وضعیّت رفاهی همسران شهدا، پایان نامة کارشناسی ارشد، استاد راهنما دکتر غلامرضا غفّاری، دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
3.پورفلاح، اکبر(1381)، بررسی و مقایس تأثیرپذیری جامعه از فرهنگ شهادت (با نود عینی در اقشار)، رشت: ادارة کلّ بنیاد شهید انقلاب اسلامی استان گیلان.
4.حیدری، صدرالدّین (1375)، بررسی تأثیر مدارس شاهد بر وضعیّت روحی و اخلاقی فرزندان شاهد مشغول به تحصیل در مدارس شهر تهران، استاد راهنما غلام عبّاس توسّلی، مشاور علی رضا محسنی تبریزی، تهرا: دانشگاه آزاد واحد تهران مرکزی.
5.داریاپور، زهرا (1377)، بررسی مقایسه‏ای وضعیّت اقتصادی، اجتماعی خانوادگی همسران شهدا و مفقودین شهر تهران، تهران: معاونت پژوهش و تبلیغات بنیاد شهید انقلاب اسلامی.
6.ساروخانی، باقر(1375)، مقدّمه‏ای بر دائره المعارف علوم اجتماعی، تهران: انتشارات کیهان.
7.سعدی، مصلح بن عبدالله،(1384)، کلیّات سعدی، تهران، انتشارات زروا.
8.گزارش توجیهی(1381)، گزارش توجیهی ساختار بنیاد شهید، موجود در آرشیو معاونت پژوهشی بنیاد شهید کل کشور.
9.گزارش ربع قرن عمل کرد نظام جمهوری اسلامی ایران(1383)، سازمان مدیریّت و برنامه‏ریزی کشور، معاونت امور پشتیبانی،‏ مرکز مدارک علمی و انتشارات.
10.همسر شهید«1» مصاحبه شمارة 14 از مطالعات میدانی
11.WWW. Womensnews. org(May11,2005)


دسته ها : مقالات
1389/6/28
X