هرگونه تحلیلی از جنگ ایران و عراق، که منعکسکننده زوایای گوناگون این جنگ باشد، بدون ارائه و طرح یک تقسیمبندی منطقی و منظم از دوران جنگ، که تمام حوادث و رویدادهای نظامی، سیاسی و..... آن را پوشش دهد، امکانپذیر نیست. البته میتوان از زوایای مختلف و با ملاکهای متفاوتی مراحل و مقاطع جنگ را مشخص کرد؛ برای مثال در صورتی که محققی بخواهد تنها با ملاک قرار دادن مسائل سیاسی، مراحل جنگ را معین نماید، به یک تقسیمبندی مشخص در ارتباط با مسائل سیاسی خواهد رسید، اما به دلیل انتخاب موضوع سیاسی به عنوان محور تقسیمبندی، حوادث دیگر از جمله رویدادهای نظامی و... سهواً نادیده گرفته شده و یا حداقل به صورت فرعی به آن اشاره شده است. پس یک تقسیمبندی واقعی، مستند و همه جانبه میتواند به تجزیه و تحلیل کامل تمام حوادث و رویدادهای جنگ کمک شایانی کرده، خواننده را از سردرگمی در میان حوادث و رویدادهای گوناگون نجات بخشد.
از سوی دیگر، تحلیل و بررسی هر موضوعی که جنبه تاریخی بیابد و اصلیترین جنبه آن را سیر زمانی تشکیل دهد، بدون ارائه یک تقسیم بندی منظم زمانی که بتواند تمام فراز و نشیبهای آن را در بر بگیرد، غیر واقعی به نظر میرسد؛ در هر صورت به این دلیل که در جنگ میان دو کشور یا دو طرف درگیر، ملاک اصلی تحولات سیاسی، نظامی و... ابتکار عمل یا پیروزی یک طرف است، تقسیمبندی ارائه شده باید توانایی معین کردن این جنبه را نیز دارا باشد. با این مقدمه میتوان جنگ ایران و عراق را به گونهای تقسیمبندی نمود که در آن ویژگیهای زیر مورد نظر باشد:
1. در بردارنده یا معرف تمام حوادث و رویدادهای نظامی و سیاسی جنگ باشد.
2. از نظر زمانی قبل، هنگام و پس از جنگ را در بر گیرد.
3. چارچوب منطقی و واقعی از جنگ را د نظر خواننده ترسیم نماید.
4. حوادث و رویدادها را در یک سیر منطقی و منظم قرار دهد.
5. بیانگر پیروزی، شکست یا ابتکار عمل یکی از دو طرف درگیر باشد.
6. با منطق، حوادث و رویدادهای نظامی و سیاسی زمان را برش دهد.
سلسله مباحثی که منتشر خواهد شد، بررسی اجمالی مقاطع و مراحل جنگ ایران و عراق است که در تدوین آن از منابع و نوشتههای مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ استفاده شده است.
ضرورت تقسیمبندی جنگ به مراحل و مقاطع مختلف
فراز و نشیبهای جنگ با توجه به اینکه در یک جبهه آن، عراق با تمام حامیان منطقهای و بینالمللی و در جبهه دیگر، ایران با پشتوانه انقلاب اسلامی قرار داشتند، آنچنان گوناگونی و فراوانی موضوع دارد که بدون یک تقسیمبندی واقعی نمیتوان به تجزیه و تحلیل دقیق حوادث آن پرداخت. تاکنون توسط محققان خارجی، تقسیمبندیهای متعددی درباره سیر وقایع و حوادث جنگ صورت گرفته است که عمدتاً از دو دیدگاه کلی متأثر است. بررسیهای ارائه شده درباره جنگ قبل از تهاجم عراق به کویت، عموماً به نوعی با تقسیمبندی جنگ میپرداخت که عراق در هر مرحله از جنگ،طرف پیروز قلمداد میشد؛ برای مثال هنگامی که جنگ وارد مرحلهای شد که جمهوری اسلامی موفق گردید با ابتکار نیروهای انقلابی و مردمی، دشمن متجاوز را از مرزهای ایران بیرون براند، تحلیلگران غربی این مرحله را عقبنشینی عراق به مرزها نامگذاری کردند و یا در جای دیگر و در موقعیتی که سپاه پاسداران موفق به عبور از اروند و تصرف فاو شد و روند پیروزیهای چشمگیر ایران آغاز گردید، این تحلیلگران با الفاظی مانند جنگ شهرها و یا جنگ نفتکشها، موفقیتهای ایران را در هالهای از ابهام فرو بردند و با بزرگ جلوه دادن ماشین نظامی عراق، روند جنگ را به گونهای تقسیمبندی نمودند که پیروزیهای ایران کمرنگ جلوه کند. جنگ ایران و عراق در دیدگاه دوم به نوعی تقسیمبندی میشود که شرایط نظام دو قطبی حاکم بر روابط بینالملل خدشهدار نشده، نقش قدرتهای بزرگ بویژه آمریکا و کشورهای غربی را اصلیتر از وقایع جاری جنگ تحلیل کند به گونهای که شسکت و پیروزی هر یک از طرفین درگیر حمایت و پشتیبانی یکی از دو قدرت برتر وابسته باشد که در اینگونه بررسیها نیز عمدتاً کشورهای غربی سکاندار اصلی تحولات جنگ به شمار میروند.
علاوه بر این دو دیدگاه، در مجامع علمی و تحقیقاتی داخل کشور نیز تاکنون تقسیمبندی دقیق و جامعی که بتواند در بردارنده تمامی رویدادهای نظامی، سیاسی، اقتصادی و حتی اجتماعی و فرهنگی باشد، ارائه نگردیده است. به همین دلیل، مراکز و مجامع تحقیقاتی داخل کشور فاقد چهارچوب و الگوئی برای بررسی جنگ هشت ساله هستند. البته شاید علت عمده این ضعف به طبقهبندی اسناد جنگ مربوط باشد. در اینجا قبل از ارائه چارچوب اصلی تقسیم مراحل جنگ هشت ساله به طرح برخی سؤالات اساسی درباره جنگ میپردازیم تا بتوانیم کاربردی بودن مدل ارائه شده را مورد ارزیابی قرار دهیم. تحقیقاً هرگونه تقسیمبندی پیرامون جنگ ایران و عراق باید تمامی جوانب سیاسی، نظامی، اقتصادی و اجتماعی جنگ را در بر بگیرد و سؤالات اساسی در این زمینهها را پاسخ دهد، سؤالاتی مانند دلائل آغاز جنگ، نقش قدرتهای بزرگ در شروع جنگ، چه کسی جنگ را آغاز کرد، روند تحولات نظامی و سیاسی به چه صورت بوده است، در هر مرحله از جنگ چه استراتژی و تاکتیکی ملاک عمل هر یک از طرفین درگیر بوده است، چه عواملی باعث پایان جنگ شد و دهها سؤال دیگر که پاسخ به آنها بدون ارائه یک الگو و مدل دقیق چندان آسان نخواهد بود.
در اینجا با توجه به مطالب بیان شده، ضمن تبیین مراحل و مقاطع جنگ ایران و عراق به تشریح و تحلیل حوادث و رویدادهای مقطع زمینهسازی پرداخته میشود.
مقطع اول: زمینهسازی جنگ از پیروزی انقلاب اسلامی تا 31 شهریور 59
مقطع دوم: هجوم عراق و اشغال خاک ایران از 31 شهریور 59 تا 59.8.30
مقطع سوم: آزادسازی مناطق اشغالی توسط ایران از 59.8.30 تا فتح خرمشهر
مقطع چهارم: تعقیب و تنبیه متجاوز از عملیات رمضان تا عملیات بدر
مقطع پنجم: تحمیل شرایط خودی به دشمن از طریق کسب یک پیروزی از عملیات والفجر 8 تا عملیات فتح حلبچه
مقطع ششم: ورود رسمی نظام بینالمللی در جنگ از تصویب قطعنامه 598 در سازمان ملل تا سقوط هواپیمای ایرباس
مقطع هفتم: ظهور عقبماندگیهای اساسی خودی در جنگ از تهاجم عراق به فاو تا پذیرش قطعنامه 598 توسط خودی
مقطع هشتم: مقاومت رزمندگان و کسب پیروزیهای سیاسی از هجوم مجدد عراق به ایران تا پذیرش قرارداد 1975 توسط عراق
زمینهسازی جنگ
آغاز تهاجم سراسری از سوی کشوری به کشور دیگر بویژه کشورهایی که با یکدیگر مرز مشترک دارند، مستلزم بررسی و زمینهسازی همه جانبه از سوی کشور مهاجم است. تا زمانی که این زمینه مساعد در سه سطح داخلی، منطقهای و بینالمللی فراهم نباشد، کشورها کمتر دست به انجام چنین ریسک خطرناکی میزنند. علاوه بر این، آغاز جنگ در نظام دو قطبی بدون در نظر گرفتن تمایلات یکی از دو طرف امکانپذیر نخواهد بود. از سوی دیگر، تأمین هزینههای یک جنگ گسترده و همه جانبه به منابع وسیع مادی و همپیمانانی نیاز دارد که اولاً امکان انجام، اداره و پشتیبانی آن فراهم باشد و ثانیاً از هدفهای جنگطلبانه آن کشور حمایت وسیع به عمل آید. بنابراین در دورهای که جنگ ایران و عراق آغاز میشود، تکیه بر یک علت به عنوان عامل اصلی آغاز جنگ و نادیده گرفتن سایر علل چندان معقول به نظر نمیرسد.
با این مقدمه، به حوادث و وقایع قبل از 31 شهریور 59 اجمالاً اشاره میشود: این مرحله از جنگ که زمینهسازی نام گرفته است، حوادث و رویدادهای دوره پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 تا 31 شهریور 1359 را مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد. در صورتی که روند تحولات داخل ایران و عراق، وضعیت کشورهای منطقه و نظام بینالملل با عنوان کلی زمینهسازی جنگ دنبال شود، اهمیت و نقش این مقطع در آغاز جنگ ایران و عراق به خوبی روشن خواهد شد.
قبل از پیروزی رسمی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 57 (1979) نخستین مرحله استقرار نظام جدید در 16 بهمن 57 با نخستوزیری مهندس بازرگان پایهگذاری شد. این مرحله از استقرار نظام، که میتوان از آن به عنوان حاکمیت لیبرالها یاد کرد، تا سقوط ابوالحسن بنیصدر در اول تیر 1360 به طول انجامید و با عزل وی از ریاست جمهوری به پایان رسید.
قبل از بازرگان، شاهپور بختیار از سوی شاه به عنوان نخستوزیر تعیین شده بود. تنها تفاوت عمده بازرگان با بختیار در این نکته بود که بازرگان در دوره حاکمیت نظام شاهنشاهی بارها پیشنهاد نخستوزیری را رد کرده بود و روحیهای مذهبی داشت. بازرگان و همکاران وی کاملاً به برقراری روابط عادی دیپلماتیک با ایالات متحده تمایل داشتند و در مسائل داخلی، سیاست لیبرال منشانهای اتخاذ کرده، در تلاش برای جذب تمام گروهها و دستهجات بودند که به صورت ماهوی با حکومت اسلامی و دینی مخالفت داشتند. همین مسائل باعث شد که از همان ابتدای حاکمیت لیبرالها، درگیریهای داخلی بین نیروهای انقلابی و لیبرالها که از سوی گروههای راست و چپ حمایت میشدند، شدت یابد. از سوی دیگر، امام خمینی (س) درصدد بودند هرچه سریعتر پایههای نظام نوپای اسلامی را به صورت قانونی تثبیت نمایند.
برگزاری رفراندم 12 فرودین 58 که در آن شکل و فرم حکومت اسلامی معین شد و تشکیل مجلس خبرگان برای تصویب قانون اساسی و نیز تشکیل مجلس شورای اسلامی، نمونههای آشکاری از این حرکت امام به شمار میآیند. اگر چه با حاکمیت لیبرالها بر دستگاههای اجرایی کشور، آمریکاییها روند تحولات داخلی ایران را تا حدودی مثبت ارزیابی میکردند اما با این حال با استفاده از اهرم فشار و دیپلماسی تلاش داشتند تا سیاستهای داخلی ایران را به مجاری مورد نظر خود هدایت کنند. به همین دلیل آمریکا با دخالت در اغتشاشاتی که در مناطق مستعد و بحرانخیزی مانند کردستان، گنبد، سیستان و بلوچستان، خوزستان و... ایجاد شده بود از یک سو نیروهای انقلابی را در جنبههای مختلف درگیر ساخته و از سوی دیگر باعث تثبیت لیبرالها در مسند امور کشور میشد. در این موقعیت گروههای سیاسی نیز از فرصت استفاده کرده و با استفاده از جوی که در اثر برخوردهای مماشات جویانه لیبرالها در سطح کشور ایجاد شده بود به بهرهبرداری به نفع گروه خود پرداختند و با حضور در مراکز مختلف از جمله دانشگاهها تلاش داشتند تا به نوعی سررشته امور را به دست گیرند. وضعیت به وجود آمده دقیقاً در تناقض آشکار با موقعیت دلخواه پس از پیروزی انقلاب اسلامی بود. نیروهای انقلابی و پیرو خط امام در نظر داشتند در جوی آرام و بدون فشارهای روانی به تثبیت نظام جدید پرداخته، با مخالفان انقلاب قاطعانه برخورد نمایند. در حالی که حاکمیت لیبرالها عکس این وضعیت را آورده بود. در چنین وضعیتی که اغتشاش و ناآرامی در سراسر کشور حاکم بود، نیروهای انقلابی مترصد فرصتی مناسب برای بازگرداندن خط انقلاب به مجرای اصلی آن بودند.
دانشجویان خط امام در یک اقدام شجاعانه و مبتکرانه لانه جاسوسی آمریکا را به اشغال خود درآوردند و با افشای اسناد و مدارک اولیه پرده از مداخلات گسترده آمریکا در امور داخلی کشور برداشتند. دولت موقت نیز با توجه به ارتباط برخی سران آن با دولت آمریکا و مخالفت با این حرکت مجبور به استعفا شد. با این اقدام انقلابی که از سوی امام، انقلاب دوم نامگذاری شد ابتکار عمل مجدداً در اختیار نیروهای انقلابی قرار گرفت و آمریکا در موضعی منفعلانه نسبت به انقلاب اسلامی قرار گرفت. آمریکا در این موقعیت ضمن حفظ شرایط سیاسی که در اثر آن بتواند جاسوسان خود را از ایران آزاد سازد، فشارهای نظامی و اقتصادی خود را در سطح طراحی و برنامهریزی و تا حدودی اجرا، افزایش داد. دولت کارتر در این زمینه دستور قطع ارسال تجهیزات نظامی آمریکا به ایران و نیز توقف واردات آمریکا از ایران را صادر نمود. در همین تاریخ پروازهای آمریکا به ایران لغو گردید و صدور روادید برای ایرانیان به حالت تعلیق درآمد. در همین اثنا درگیری و ناآرامی در استان کردستان و برخی نقاط دیگر افزایش یافت و با فاصله چند روز از اقدامات قبلی تمام داراییهای ایران در آمریکا و بانکهای این کشور مسدود شد. همچنان که فشار آمریکا بر ایران به تدریج افزایش مییافت، شوروی ضمن جانبداری از ایران سعی کرد فشارهای غرب به ایران را خنثی کند. بنیصدر در داخل کشور، که به عنوان وزیر خارجه ایران از سوی شورای انقلاب تعیین شده بود، در پی فشارهای آمریکا تلویحاً به برقراری رابطه با آمریکا اشاره کرد. ولی پس از محکوم نمودن شورای امنیت توسط رادیو و تلویزیون که بدون هماهنگی با وی انجام شد، از مقام خود استعفا داد. در این وضعیت موجب بمبگذاریها در استانهای مرزی بویژه در خوزستان افزایش چشمگیری یافت. همراه با این فشارها کارتر از شورای امنیت درخواست تحریم اقتصادی ایران را کرد که با مخالفت شوروی، قاطعنامه علیه ایران وتو گردید. در این فاصله، شوروی افغانستان را اشغال کرد که به طور غیرمنتظرهای با مخالفت ایران روبرو گردید.
در تاریخ هشتم بهمن ماه 58 بنیصدر به عنوان رئیس جمهور ایران برگزیده شد و مجدداً خطر کنار رفتن نیروهای انقلابی در داخل کشور شدت گرفت. همراه با افزایش موج نگرانی در داخل، کشورهای غربی از این انتخاب احساس رضایت کردند.
ارتش جمهوری اسلامی که با پیروزی انقلاب در 22 بهمن 57 به ملت پیوسته بود دچار تحولات متعددی گردید. از طرفی به این دلیل که ساختار و ماهیت آن متناسب با اولویتهای سیاسی و نظامی رژیم شاه و منافع آمریکا تعیین شده بود از کارآیی و پویایی لازم در برخورد با ناآرامیهای داخلی برخوردار نبود و از سوی دیگر به دلیل نفوذ عناصر خائن و وابسته در آن، عناصر متعهد، توانایی انجام تعهدات خود را نداشتند. اگرچه امام سعی کرد با حفظ انسجام ارتش، فرصت لازم را در اختیار این نیروها قرار دهد تا کنترل خود را بر سازمان ارتش توسعه دهند. اما برخوردهای مشکوک از قبیل کاهش مدت خدمت سربازی و اعزام نیروهای ارتش به محلهای خدمتی مورد علاقه خود، عملاً کارآیی اندک ارتش را با مشکل روبرو کرد. دستگیری تعدادی از نظامیان پایگاه هوایی تبریز که قصد تصرف این پایگاه را داشتند، در کنار بازداشت فرمانده نیروی دریایی ارتش توسط دادستانی انقلاب، از جمله عواملی بو که روحیه ارتش را به شدت تحت تأثیر قرار داد. در چنین وضعیتی نیروهای انقلابی و سپاه، عملاً ابتکار عمل را در برخورد با اغتشاشات نظامی در دست گرفته، در هر گوشه از کشور به رویارویی با این جریانات مشغول شدند.
طرح استرداد سه جزیره ایرانی به اعراب، در این شرایط اغتشاشات و ناآرامیهای مناطق مرزی ایران توسط عراق تشدید شده و این کشور فعالیتهای ضدانقلابی خود را در استان خوزستان تمرکز بخشید.
در تاریخ 59.1.19 روابط دیپلماتیک بین ایران و آمریکا قطع شد و کشورهای منطقه مساعدت بیشتری را برای همکاری نظامی با آمریکا اعلام داشتند. ارتش عراق آمادگی خود را برای حمله به ایران اعلام کرد در این بین حمله نظامی آمریکاییها به ایران برای آزادسازی گروگانها با شکست روبرو شد و در یک اقدام مشکوک بقایای بجا مانده از هواپیماها و هلیکوپترهای آمریکا به دستور بنیصدر بمبباران گردید. با فاصله کمی از این اقدام، کودتای نوژه با هدف براندازی نظام در تیرماه 59 توسط نیروهای اطلاعاتی سپاه خنثی گردید و اقدامات نظامی و سیاسی عراق بویژه در مناطق مرزی شدت بیشتری یافت. در مناقشات داخلی ایران بویژه در زمینه تلاش بنیصدر برای توسعه و گسترش قدرت خود، وی عملاً تلاش کرد تا پستهای حساس سیاسی کشور را انحصاراً در اختیار خود بگیرد و مانع دستیابی نیروهای انقلابی به پستهای کلیدی کشور شود. وی همچنین برای منزوی ساختن سپاه و ایجاد محدودیت برای این نهاد انقلابی تلاش کرد تا در ارتش نفوذ بیشتری کند و به تدریج از فعالیتهای گسترده سپاه جلوگیری کند. انتظار دشمنان انقلاب اسلامی سرانجام با انتخاب شهید رجایی به عنوان نخستوزیر و رأی اعتماد به مجلس به کابینه وی به پایان رسید و آنان با ناامیدی از حاکمیت کامل لیبرالها بر جریانات داخلی، در 31 شهریور ماه 59 موافقت خود را با آغاز جنگ اعلام کردند.
وضعیت عراق
در اثر فروپاشی نظام شاهنشاهی در ایران و خلاء قدرت ناشی از آن در منطقه خلیج فارس، فرصتی مناسب برای به تحقق پیوستن خواستههای عراق فراهم شد. عراق پرجمیعترین کشور عرب منطقه همواره با مشکل ژئوپلتیکی، ساحل نامناسب روبرو بود و تنها ارتباط این کشور با آبهای آزاد از طریق رودخانه اروند و بندر بصره امکانپذیر بود که این ارتباط نیز با توجه به قرارداد 1975 الجزایر دچار محدودیتهایی از سوی ایران شده بود. به همین دلیل گسترش آبهای ساحلی و دسترسی عراق به مناطق مهم و استراتژیک در حاشیه خلیج فارس جز هدفهای استراتژیک عراق بود که تنها از دو طریق امکانپذیر میشد:
الف: دسترسی به بخشی از مناطق ساحلی ایران؛
ب: تسلط بر جزایر بوبیان و وربه و قسمتی از سواحل کویت.
دسترسی به یکی از این دو منطقه میتوانست راهگشای مشکلات ژئوپلتیک عراق باشد.
علاوه بر این، وحشت دائمی حاکمیتهای عراق از شیعیان موجود در کشور، همواره سبب میشد تا دولتهای این کشور نسبت به شیعیان به عنوان یک تهدید بالقوه داخلی نگاه کنند و حرکات آنها را پیوسته زیر نظر داشته باشند. با وقوع انقلاب اسلامی در ایران و تمایلات آرمانخواهانه امام و تمایل شیعیان عراق به برقراری حکومت اسلامی، این تهدید به شکلجدیتری برای حاکمان بعثی عراق، که مردم چندان رضایتی از آنان نداشتند، مطرح شد. رژیم عراق برای جلوگیری از رشد تمایلات اسلامگرایانه به سرکوب شیعیان پرداخت و در یک اقدام وحشیانه آیتالله صدر، برجستهترین رهبر شیعیان عراق، را به قتل رساند. با افزایش فشار شیعیان در داخل عراق، حملات سیاسی و روانی این کشور علیه انقلاب اسلامی و امام شدت گرفت. این حرکت عراق از سوی کشورهای مرتجع منطقه مورد تأیید قرار گرفت و رهبران وابسته عرب، صدام را به عنوان ناجی کشورهای عربی از خطر بنیادگرایی اسلامی مورد پذیرش و شناسایی قرار دادند.
اگر به دو عامل خلا قدرت در منطقه و وحشت عراق از صدور انقلاب اسلامی، تواناییهای ارتش عراق را که در موقعیت نسبتاً مطلوبی به لحاظ تجهیزات، سازمان و نیروی انسانی قرار داشت، بیفزاییم، آنگاه زمینهها و شرایط تجاوز عراق به ایران مشخصتر میگردد. از سوی دیگر بررسی شخصیت فردی صدام که از وی فردی پرقدرت، خشن و توانا در اداره کنترل کشور ساخته است به سهولت، درک چرایی حمله عراق به ایران پی خواهیم برد. وی برای چنین اقدام گستردهای سه انگیزه و هدف اصلی قائل بود:
الف: تلاش برای کسب رهبری جهان عرب
ب: پر کردن خلا قدرت ناشی از سقوط شاه
ج: جبران تحقیر ناشی از انعقاد قرارداد 1975
به این ترتیب تمام زمینههای مناسب برای هجوم عراق در حال آماده شدن بود. رژیم عراق از همان روزهای اول پیروزی با تحریک مردم در مناطق مرزی و پشتیبانی تسلیحاتی از گروهکهای ضدانقلاب در این نقاط، دست به اقدامات خرابکارانه میزد. تشکیل گروهک خلق عرب در استان خوزستان و تشدید تجزیه طلبی در این نقطه از کشور، بهانه مناسبی برای شروع درگیری عملی با ایران بود. با گذشت زمان تحرکات سیاسی - نظامی عراق در نقاط مرزی شدت بیشتری میگرفت و گروههای وابسته به این کشور با ایجاد درگیری با نیروهای انقلاب و بمبگذاری در تأسیسات نفتی، دشمنی خود را با انقلاب اسلامی نمایانتر میساختند. با این اقدامات، تشنج در روابط ایران و عراق و احتمال وقوع درگیری نظامی بالا گرفت. رادیو بغداد در تاریخ 58.4.4 اعلام کرد که ایران چهدر گذشته و چه در حال بزرگترین خطری است که عربیت خلیج (فارس) و استقلال سیاسی و اقتصادی آن را تهدید میکند. رادیو بیبیسی بلافاصله پس از دو روز از این تاریخ اعلام نمود که احتمال ادعای عراق بر حاکمیت خوزستان وجود دارد. بدین ترتیب رژیم عراق در کنار افزایش درگیریهای خود با ایران، شروع به برقراری روابط نزدیک با کشورهای غربی نمود تا از این طریق از حمایتهای مادی و سیاسی این کشورها برخوردار شود. مروری اجمالی به عنوان خبرهای منتشر شده در آستانه جنگ به خوبی این سیاست عراق را روشن میسازد:
*58.4.10 یک عضو حزب بعث عراق گفت سیاست تجاوزکارانه ایران معرف یک معارضه جدی علیه احساسات ملتهای عرب است. ملتهای عرب در برابر تهدیدهای ایران ساکت نخواهند نشست.
*58.5.11 انبوهی سلاح از عراق وارد خوزستان شد.
*58.4.13 صدام مدعی شد حکام ایران برای اثبات صداقت سیاسی خود در برابر فلسطین باید سرزمین غضب شده سه جزیره را به صاحبان آن برگردانند.
*58.4.15 توسعه روابط عراق و انگلیس در دیدار وزیران خارجه طرفین.
*58.4.16 توسط روابط عراق و آلمان با دیدار وزیر خارجه آلمان از عراق.
*58.4.20 مذاکرات مهم ریمون بار نخست وزیر فرانسه به سران عراق.
*58.4.24 درگیری در خرمشهر و پرتاب نارنجک به داخل مسجد جامع توسط خلق عرب.
*58.4.26 حسن البکر از کار کنارهگیری، و صدام به جای خود منصوب کرد.
*58.5.7 در پی اختلافات عربستان با سوریه صدام از اتحاد با سوریه صرفنظر کرد و خواستار اتحاد با عربستان شد.
*58.6.12 فرار عزالدین حسینی و قاسملو به عراق.
*58.7.19 انتخاب صدام به عنوان دبیرکلی حزب بعث عراق.
*58.8.15 قراردادهای متعدد تسلیحاتی عراق با کشورهای غربی انتقاد شدید عراق از اشغال لانه جاسوسی آمریکا توسط ایران.
*58.9.26 ادعای عراق مبنی بر حاکمیت بر اروند رود از سوی طارق عزیز.
*58.9.28 افزایش موج بمبگذاریها و انفجارات در راهآهن، صنعت نفت و مناطق نظامی در استان خوزستان.
*58.10.23 عراق آخرین کشوری که پس از اشغال افعانستان توسط شوروی، به آمریکا پیشنهاد تسهیلات برای احداث پایگاه نظامی داد.
*58.12.12 افزایش موج انفجارات و خرابکاریها در استان خوزستان.
*58.1.18 درخواست عراق از ایران مبنی بر خروج سریع نیروهایش از جزایر سهگانه.
*59.1.20 صدام گفت عراق آماده و مجهز است تا برای دفاع از حاکمیت و افتخار خود به جنگ دست بزند.
*59.1.21 ملک حسین پادشاه اردن: عراق ستون فقرات عرب را تشکیل میدهد.
*59.1.23 سفر شاپور بختیار به عراق و سخنرانی در یک سمینار برای سران رژیم.
*59.1.23 ملاقات اویسی، اظهاری و سردار جاف در حوالی مرز ایران و عراق.
*59.1.24 به شهادت رساندن آیتالله صدر توسط رژیم عراق.
*59.1.28 عراق مسئولیتهای ناشی از انفجار لولههای نفتی در ایران را میپذیرد.
*59.1.30 مهلت 24 ساعته عراق به دیپلماتهای ایرانی در بغداد برای ترک عراق.
*59.1.31 برژینسکی: در صورت گسترش درگیریها بین ایران و عراق احتمال مداخله آمریکا وجود دارد.
*59.2.9 سفر ده روزه سعدون حمادی به آمریکا.
*59.2.9 دیدار برژینسکی و صدام حسین در اردن.
*59.2.13 اشغال سفارت ایران در ایران توسط عوامل عراقی.
*59.4.29 صدام: اکنون ما نیروی نظامی کافی برای بازپسگیری سه جزیره عربی را فراهم کردهایم.
*59.5.13 موافقت آمریکا برای فروش موتورهای جت برای کشتیهای جنگی عراق.
*59.5.13 نقل و انتقالات وسیع و تمرکز ارتش عراق از مرز سومار تا باویسی و ازگله.
*59.5.14 دیدار صدام از عربستان.
*59.6.7 کیسینجر: جنگ حداکثر ظرف ده روز با پیروزی عراق پایان خواهد یافت.
*59.6.7 مسئله سقوط نظام در ایران طی چند ماه آینده تحقق مییابد.
*59.6.16* اطلاعیه ارتش عراق: ارتش ظفرمند ما به ارتفاعات زینالقوس دست یافت.
*59.6.19 نیروهای عراقی منطقه سیف سعد را آزاد ساختند.
*59.6.20 صدام: تصمیم گرفتهایم که سرزمینهای غصب شده توسط ایران را پس بگیریم.
*59.6.26 یادداشت وزارت امور خارجه عراق به کاردار ایران در بغداد: دولت جمهوری عراق تصمیم گرفته است که موافقتنامه الجزایر را کانلم یکن اعلام کند.
*59.6.31 حمله سراسری عراق به ایران.
مروری گذرا به اخبار و رویدادهای قبل از آغاز جنگ، نمایانگر تلاقی هدفها و سیاستهای آمریکا و عراق است.
صدام به خوبی از فرصتها و امکانات موجود در سطح منطقه و بینالمللی بهرهبرداری کرده، تجاوز خود را به ایران آغاز میکند.
ادامه دارد .....